انوری (غزلیات)/درد سر دل به سر نمیآید
درد سر دل به سر نمیآید | پای از گل عشق برنمیآید | |||||
آوخ عمرم به رخنه بیرون شد | وین بخت ز رخنه درنمیآید | |||||
گفتم شب عیش را بود روزی | این رفت و زان خبر نمیآید | |||||
دل خانه فروش نام و ننگم زد | دلبر ز تتق به در نمیآید | |||||
از هرچه کند خجل نمیگردد | وز هرچه کنی بتر نمیآید | |||||
همدست زمانه شد که در دستان | رنگش دو چو یکدگر نمیآید | |||||
پر کنده شدم وز آشیان او | یک مرغ وفا به پر نمیآید | |||||
بر هجر نویس انوری کارت | چون کارت به جهد برنمیآید |