انوری (غزلیات)/رایت حسن تو از مه برگذشت
رایت حسن تو از مه برگذشت | با من این جور تو از حد درگذشت | |||||
آتش هجر توام خوش خوش بسوخت | آب اندوه توام از سر گذشت | |||||
نگذرد بر هیچ کس از عاشقان | آنچ دوش از عشق بر چاکر گذشت | |||||
گریهی من شور در عالم فکند | نالهی من از فلک برتر گذشت | |||||
دوش باز آمد خیالت پیش من | حال من چون دید از من درگذشت | |||||
دیدهام در پای او گوهر فشاند | تا چو میبگذشت بر گوهر گذشت | |||||
درگذشت اشک من از یاقوت سرخ | گرچه در زردی رخم از زر گذشت | |||||
پایهی حسنت به هر شهری رسید | لشکر عشقت به هر کشور گذشت |