انوری (غزلیات)/زیر بار غمی گرفتارم
زیر بار غمی گرفتارم | کاندرو دم زدن نمیآرم | |||||
عمر و عیشم به رنج میگذرد | من از این عمر و عیش بیزارم | |||||
در تمنای یک دمی بیغم | همه شب تا به روز بیدارم | |||||
تا غمت میکشد گریبانم | دامنت چون ز دست بگذارم | |||||
حاصل دولت جوانی خویش | دامنی پر ز آب و خون دارم |