انوری (غزلیات)/شرم دار آخر جفا چندین مکن
شرم دار آخر جفا چندین مکن | قصد آزار من مسکین مکن | |||||
پایی از غم در رکاب آوردهام | بیش از این اسب جفا را زین مکن | |||||
در غم ماه گریبانت مرا | هر شبی دامن پر از پروین مکن | |||||
چند گویی یار دیگر میکنم | هرچه خواهی کن ولیکن این مکن | |||||
بوسهای خواهم طمع در جان کنی | نقد کردم گیر و هان و هین مکن | |||||
چون سبکروحی گران کابین مباش | جان شیرین ناز ناشیرین مکن | |||||
عشق را گویی فلان را خون بریز | عشق را خون ریختن تلقین مکن | |||||
ای پسر عید ترا قربان بسی است | انوری را از میان تعیین مکن |