انوری (غزلیات)/مرا با دلبری کاری بیفتاد
مرا با دلبری کاری بیفتاد | دلم را روز بازاری بیفتاد | |||||
مسلمانان مرا معذور دارید | دلم را ناگهان کاری بیفتاد | |||||
قبای عشق مجنون میبریدند | دلم را زان کله واری بیفتاد | |||||
دلم سجادهی عشقش برافشاند | از آن سجاده زناری بیفتاد | |||||
دلم با عشق دست اندر کمر زد | بسی کوشید و یکباری بیفتاد | |||||
مرا افتاد با بالای او کار | نه بر بالای من کاری بیفتاد | |||||
جهان را چون دل من بر زمین زد | کنون از دست دلداری بیفتاد |