| | | | | | |
|
هرکرا عشقت به هم برمیزند |
|
عاقبت چون حلقه بر در میزند |
|
|
طالعی داری که از دست غمت |
|
هرکرا دستیست بر سر میزند |
|
|
در هوای تو ملک پر بفکند |
|
اینچنین کت حسن بر در میزند |
|
|
من کیم کز عشق تو بر سر زنم |
|
بر سر از عشق تو سنجر میزند |
|
|
عشق را در سر مکن جور و جفا |
|
عشق با ما خود برابر میزند |
|
|
رای وصلت خواستم زو هجر گفت |
|
این حریف این نقش کمتر میزند |
|
|
درد هجرانت گرم اشکی دهد |
|
عشق صدبارم به سر بر میزند |
|
|
این نه بس کز عیش تلخ من لبت |
|
خندهی شیرین چو شکر میزند |
|
|
تیر غمزهت را بگو آهستهتر |
|
گرنه اندر روی کافر میزند |
|
|
تو نشسته فارغ اندر گوشهای |
|
وین دعاگو حلقه بر در میزند |
|
|
عاشقی هرگز مباد اندر جهان |
|
عاشقی با کافری بر میزند |
|
|
از تو خوبی چون سخن از انوری |
|
هر زمانی لاف دیگر میزند |
|