انوری (غزلیات)/هر کرا با تو کار درگیرد

انوری (غزلیات) از انوری
(هر کرا با تو کار درگیرد)
  هر کرا با تو کار درگیرد بهره از روزگار برگیرد  
  به سخن لب ز هم چو بگشایی همه روی زمین شکر گیرد  
  چون زند غمزه چشم غمازت دو جهان را به یک نظر گیرد  
  چشم تو آهویی است بس نادر که همه صید شیر نر گیرد