انوری (غزلیات)/یاد میدار کانچه بنمودی
یاد میدار کانچه بنمودی | در وفا برخلاف آن بودی | |||||
حال من دیده در کشاکش هجر | وصل را هیچ روی ننمودی | |||||
ناز تنهات بود عادت و بس | خوش خوش اکنون جفا درافزودی | |||||
بوسهای خواستم نبخشیدی | نالها کردم و نبخشودی | |||||
وعدهایی دهی بدان دیری | پس پشیمان شوی بدین زودی | |||||
راستی باید از لبت خجلم | که بسی خرجهاش فرمودی | |||||
خدمت من بدو رسان و بگو | چونی از درد سر برآسودی | |||||
انوری این چه شیوهی غزلست | که بدان گوی نطق بربودی | |||||
دامن از چرخ برکشید سخن | تا تو دامن بدو بیالودی |