انوری (مقطعات)/ای به دریای عقل کرده شناه

انوری (مقطعات) از انوری
(ای به دریای عقل کرده شناه)
  ای به دریای عقل کرده شناه وز بد و نیک این جهان آگاه  
  چون کنی طبع پاک خویش پلید چه کنی روی سرخ خویش سیاه  
  نان فرو زن به خون دیده‌ی خویش وز در هیچ سفله سرکه مخواه