انوری (مقطعات)/ای خصم تو پست و قدر والا
ای خصم تو پست و قدر والا | وی عقل تو پیر و بخت برنا | |||||
ای کرده به خدمت همایونت | هفت اختر و نه فلک تولا | |||||
ای پار گشاده بند امسال | و امروز بدیده نقش فردا | |||||
هم دست تو دستگاه روزی | هم پای تو پایگاه بالا | |||||
رای تو که کسوت کواکب | بر چرخ کنند ازو مطرا | |||||
ملک چو بنات را کشیدست | در سلک نظام چون ثریا | |||||
آنی که گر آسمان کند دست | با کین تو در کمر چو اعدا | |||||
بگشاید روز انتقامت | بند کمر از میان جوزا | |||||
من بنده به عادتی که رفتست | رفتم به در سرای والا | |||||
گفتند که تو خبر نداری | کان کوه وقار شد به صحرا | |||||
ای ذره به باغ رفت خورشید | وی قطره به کوشک رفت دریا | |||||
اینک به درم نشسته حیران | با رشک نهان و اشک پیدا | |||||
برخوانم راحلون اگر نیست | امید به مرحبا و اهلا |