| | | | | | |
|
ای کریمی که در زمین امید |
|
هرچه رست از سحاب جود تو رست |
|
|
لغزی گفتهام که تشبیهش |
|
هست زاحوال بدسگال تو چست |
|
|
آنچه از پارسی و تازی او |
|
چون مرکب کنی دو حرف نخست |
|
|
در مزان هرکه بیندش گوید |
|
نامی از نامهای دشمن تست |
|
|
باز چون با ز پارسیش افتاد |
|
در ... مادرش چه سخت و چه سست |
|
|
وانچه باقی بماند از تازیش |
|
هست همچون شمایلش به درست |
|
|
مر مرا در شبی که خدمت تو |
|
روی بختم به آب لطف بشست |
|
|
دادهای آن عدد که بر کف راست |
|
پشت ابهام از رکوع آن جست |
|
|
بده ار پخته شد و گر نی نی |
|
نه تو در بصرهای نه من در بست |
|
|
در دو هستیت نیستی مرساد |
|
تا که مرفوع هست باشد هست |
|