انوری (مقطعات)/دیدهی جان بوعلی سینا
دیدهی جان بوعلی سینا | بود از نور معرفت بینا | |||||
سایهی آفتاب حکمت او | یافت از مشرق و لوشینا | |||||
جان موسی صفات او روشن | به تجلی و شخص او سینا | |||||
ای سفیه فقیهنام تو کی | باز دانی زمرد از مینا | |||||
در تک چاه جهل چون مانی | مسکنت روح قدس مسکینا | |||||
انوری چون خدای راه نمود | مصطفی را به نور لوشینا | |||||
برد قدرش به دولت فرقان | پای بر فرق گنبد مینا | |||||
نور عرشش به عرش سایه فکند | چون تجلی به سینهی سینا | |||||
مسکن روح قدس شد دل او | نی دل تنگ بوعلی سینا | |||||
سخن از شرع دین احمد گو | بیدلا ابلها و بیدنیا | |||||
چشم در شرع مصطفی بگشا | گر نهای تو به عقل نابینا |