انوری (مقطعات)/گرچه در دور تو ای دریادل کان دستگاه
گرچه در دور تو ای دریادل کان دستگاه | مدتی گرگان شبان بودند و دزدان محتسب | |||||
واندرین دوران که انصاف تو روی اندر کشید | فتنها شد ذوشجون و قصدها شد منشعب | |||||
سایه مفکن بر حدیث انقلابی کاوفتاد | کان نه اول حادثه است از روزگار منقلب | |||||
در خم دور فلک تا عدل باشد کوژپشت | عافیت را کی تواند بود قامت منتصب | |||||
کان و دریایی بنه در حبس دل بر اضطراب | زانکه کان پیوسته محبوسست و دریا مضطرب |