| | | | | | |
|
چرخ گردان روشن از رای منست |
|
دور گردون کار فرمای منست |
|
|
گردن و گوش عروس نطق را |
|
زین و زیب از نطق زیبای منست |
|
|
غرهی روی معانی تا ابد |
|
از سواد شعر غرای منست |
|
|
در جهان کار سخن پرداختن |
|
کسوتی بر قد و بالای منست |
|
|
هیچ اگر ملک معانی گوهریست |
|
زادهی طبع سخن زای منست |
|
|
تا قیامت هر چه گوید دیگری |
|
قطرهای موج دریای منست |
|
|
با چنان رویی که دارد جرم ماه |
|
خوشه چین خرمن رای منست |
|
|
جنس و نقد گنج مکنونات غیب |
|
سر به سر تاراج و یغمای منست |
|
|
گر فرو مانم نگردم زیر دست |
|
ور سرافرازم کرا پای منست؟ |
|
|
با تکاپوی چنین امروز چرخ |
|
در اساس کار فردای منست |
|
|
کی زمین را پیش من آبی بود؟ |
|
کاسمان هم باد پیمای منست |
|
|
پادشاهان را نیارم در نظر |
|
چون به درویشان تولای منست |
|
|
گرچه در عالم ندارد هیچ جای |
|
هر کجا رو آورم جای منست |
|
|
قول من بر دشمنان تلخست، از آنک |
|
مرگ ایشان در سخنهای منست |
|
|
از حسد داران ندارم هیچ باک |
|
کایزد دارنده دارای منست |
|
|
اوحدی نیز ار سوادی میکند |
|
صورت نقش سویدای منست |
|
|
همچو من گر لاف یکتایی زند |
|
زیبدش، زیرا که همتای منست |
|