این برگ همسنجی شدهاست.
81
OMAR KHAYYAM
۱۱۷
ای وای بران دل که درو سوزی نیست | ||||||
سودازدهٔ مهْرِ دلافروزی نیست | ||||||
روزی که تو بی عشق بسر خواهی برد | ||||||
ضایعتر از ان روز ترا روزی نیست |
۱۱۸
از بادِ صبا دلم چو بویِ تو گرفت | ||||||
مارا بگذاشت جست و جویِ تو گرفت | ||||||
اکنون ز منش هیچ نمیآید یاد | ||||||
بویِ تو گرفته بود و خویِ تو گرفت |
۱۱۹
با باده نشین که ملکِ محمود این است | ||||||
وز چنگ شنو که لحْنِ داوْد این است | ||||||
از آمده و رفته دگر یاد مکن | ||||||
حالی خوش باش زانکه مقصود این است |
117.Bl. L. B.Note wa omitted in line 2, Bl.
118.Bl. C. L. A. I. J.Also ascribed to Abu Sa'id bin Abul Khair.C. writes buyí with two yás, and hamza on the first.The second yá seems to be ya i batní or tausífí, though that is usual only before adjectives.Bl., Prosody, P. 11.
119.Bl. C. L. A. I. J.