این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
157
OMAR KHAYYAM
۲۳۱
دل چراغیست که نور از رخِ دلبر گیرد | ||||||
ور بمیرد ز غمش زندگی از سر گیرد | ||||||
صفتِ شمع به پروانه دلی باید گفت | ||||||
کین حدیثست که با سوختگان در گیرد |
۲۳۲
جانم بفدایِ آنکه او اهْل بود | ||||||
سر در قدمش اگر نهم سهْل بود | ||||||
خواهی که بدانی بیقین دوزخ را | ||||||
دوزخ بجهان صحبتِ نااهل بود |
۲۳۳
خورشید کمندِ صبح بر بام افگنْد | ||||||
کِی خسرَوِ روز باده در جام افگند | ||||||
می خور که منادیِّ سحرگه خیزان | ||||||
آوازهٔ اُشْرُبُوْا در ایّام افگند |
231.L.Metre Ramal, No. 50.In line 3 the first syllable is short.See Bl., Prosody, p. 43.In this form the metre is like Horace's "Miserarum est" etc.
233.C. L. A. I. J.