و غیره شاعر دیده شده و اشعاری به آنها منسوب است ولی گفتههای آنها با خیام زمین تا آسمان فرق دارد. آنان تنها در الهیات و تصوف یا عشق و اخلاق و یا مسائل اجتماعی رباعی گفتهاند. یعنی همان گفتههای دیگران را تکرار کردهاند و ذوق شاعری در اشعار و قیافه پردازی آنها تقریباً وجود ندارد.
شب مهتاب، ویرانه، مرغ حق، قبرستان، هوای نمناک بهاری در خیام خیلی مؤثر بوده. ولی بنظر میآید که شکوه و طراوت بهار، رنگها و بوی گل، چمن زار، جویبار، نسیم ملایم و طبیعت افسونگر، با آهنگ چنگ ساقیان ماهرو و بوسههای پر حرارت آنها که فصل بهار و نوروز را تکمیل میکرده، در روح خیام تأثیر فوقالعاده داشته. خیام با لطافت و ظرافت مخصوصی که در نزد شعرای دیگر کمیاب است طبیعت را حس میکرده و با یک دنیا استادی وصف آن را میکند:
روزی است خوش و هوا نه گرم است و نه سرد .. (۱۱۸) | ||||||
بنگر ز صبا دامن گل جاک شده .. (۶۰) | ||||||
ابر آمد و زار بر سر سبزه گریست .. (۶۱) | ||||||
چون ابر به نوروز رخ لاله بشست ... (۶۲) | ||||||
مهتاب بنور دامن شب بشکافت ... (۱۱۱) |
خیام در وصف طبیعت تا همان اندازه که احتیاج دارد با چند کلمه محیط و وضع را مجسم میکند. آنهم در زمانی که شعر فارسی در زیر تأثیر تسلط عرب یکنوع لغت بازی و اظهار فضل و تملق گوئی خشک و بیمعنی شده بوده، و