تاریخچه شیر و خورشید/گفتار نخستین
گفتار نخستین
شیر تنها و خورشید تنها
یکی از عادتهای دیرینه آدمیان است که در کارهای خود از شکلهای جانوران و دیگر آفریدهها استفاده میجویند. چنانکه الفباهای گوناگون، ریشه هر کدام از آنها شکلهای جانوران و دیگر چیزها بوده که آدمیان دیرین برای فهمانیدن اندیشههای خود بکار میبردهاند.
از جمله از روی دلیلهایی که خواهیم شمرد، در ایران و دیگر سرزمینها از قرنهای بسیار باستان پادشاهان و فرمانروایان شکلهای جانوران و ستارههای آسمانی - بویژه دو شکل شیر و آفتاب بر درفشها[۱] و سکهها و دیگر ابزارهای شاهی مینگاشتهاند[۲].
خورشید درخشانترین جرم آسمانی و پادشاه ستارگان است و میدانیم که نزد مردمان باستان جایگاه بس بلندی داشته که گاهی بپرستشش نیز برمیخاستهاند. شیر هم دلیرترین همه درندگان و پیش مردم بسنگینی و پابرجایی، بلکه بمردانگی نیز موصوف است که خود بهترین نمونه پهلوانی و برای نقش بر درفشها و سپرها و دیگر ابزارهای جنگ شایانترین شکل میباشد.
در ارجمندی شیر پیش مردمان این بس که نام او در هر زبان و هر سرزمین بکودکان میدهند و ما پادشاهان بسیاری بنام لئو یا شیر یا ارسلان[۳] در تاریخ داریم و از برخی از ایشان دلیل در دست هست که بشکل شیر علاقه داشته و برواج و شهرت آن میکوشیدهاند.
از جمله خاندان روبنیان که گفتیم در کیلیکیا برای ارمنیان بنیاد پادشاهی نهاده بودند، شش تن از ایشان نام لوون (که شکل ارمنی لئو است) داشتهاند و برخی از ایشان دلیلها هست که بمناسبت نام خویش علاقه به نقش شیر داشتهاند. و چون از نشان ارمنستان نیز سخن بمیان آوردهایم و باید تحقیق نماییم که آیا شیر نشان آن سرزمین بوده یا نه، نخست از این حکمرانان و از علاقهشان به نقش شیر سخن میرانیم:
از لوون نخستین و لوون دومین سکههای فراوان در دست هست که همگی با نقش شیر است و سکه بی این نقش از این دو پادشاه بسیار اندک است بلکه از لوون دومین نگارنده تا کنون ندیده است. ولی از دیگر پادشاهان آنخاندان که نام لوون نداشتهاند، سکه با نقش شیر بسیار کم و بی این نقش بسیار فراوانست[۴].
در زمان لوون دوم که با سلطان صلاحالدین ایوبی همزمان بود، فردریک بارباروسا[۵] امپراتور آلمان بهمدستی پادشاه انگلستان و پادشاه فرانسه هر کدام با سپاهی انبوه و دستهایی از ترسایان داوطلب جهان از اروپا آهنگ شام و فلسطین کردند که آن شهرها را از چنگ صلاحالدین ایوبی بیرون آرند. این لشکرکشی در تاریخ بنام سومین لشکرکشی چلیپاییان معروف و از حادثههای مهم تاریخ اسلام و آسیاست و بمناسبت گفتگو از شیر این نکته را در اینجا یاد مینماییم که ریچارد پادشاه انگلستان در نتیجه مردانگیها و دلاوریها که در این جنگ آشکار ساخت، پیش ترسایان به لقب «دل شیر»[۶] معروف گردید.
لوون بعلت همکیشی با ترسایان و نزدیکی سرزمینش بشام و فلسطین، یاری و همراهی از آنمردم دریغ نداشت و بپاداش این نیکیهای او، فردریک وعده داد که چون باروپا بازگردد تاجی برای او گسیل دارد. ولی چون فردریک در یکی از رودهای آسیای کوچک آب از سرش گذشته باروپا بازگشتن نتوانست، پسر و جانشین او بانجام وعده پدر بهمدستی پاپ روم، تاجی و درفشی برای لوون آماده ساخته بدست فرستادگان خود نزد او فرستادند و «بر درفش بمناسبت نام لوون صورت شیری را نگارده بودند». درفش شاهی که پیش روی لوون میکشیدند و تا آنهنگام با نقش عقاب بود، از این سپس با نقش شیر گردید[۷].
لوون ششم آخرین پادشاه ارمنی کیلیکیا که بدست سپاه مصر گرفتار شده و مدتها با زن و دختر خود در مصر در بند و زندان میزیست و پس از رهایی بپایمردی پادشاه اسپانیا از آنجا باروپا رفته و آخرین سالهای خویش را در پاریس بسر میداد، در سال ۱۴۹۳ میلادی در آن شهر بدرود زندگی گفته در کلیسای «سن دنیس»[۸] بخاک رفت و بر روی گور او که اکنون هم نمایان و برپاست، پیکرش را از مرمر تراشیدهاند که با رخت ارغوانگون پادشاهی و با تاج بر روی گور او دراز کشیده (درست مانند پیکر ناصرالدین شاه که بر روی گورش در شاه عبدالعظیم تراشیدهاند) و دو شیر پشت بهم در زیر پاهای او خوابیدهاند. و همچنین بر سپر خاص او که فرانسویان «اکوسون»[۹] میخوانند و هنوز بر سر گورش نگاه داشتهاند، شکل دو شیری با دهانهای دراز نمایان و پیداست[۱۰].
از این داستانها دو مطلب بدست میآید: نخستین آنکه شکل شیر نزد ارمنیان کیلیکیا هم بر سکهها و هم بر درفشها معروف بوده. دومین اینکه بیشتر بدست پادشاهان لوون نام بوده که این شکل در آنجا شهرت و رواج یافته است.
شاید این عقیده ایرانیان که شیر را میگویند نشان ارمنستان بوده از اینجا برخاسته. ولی چنانکه گفتیم این عقیده نادرست است. زیرا نخست آنکه کیلیکیا بیرون ارمنستان بوده و در خود ارمنستان که در زمان پادشاهان باکراتونی استقلال داشت، شکل شیر بسیار کم بکار میرفته و چندان معروف نبوده است. دوم آنکه در کیلیکیا نیز چنانکه گفتیم پادشاهانی که نام لوون نداشتهاند شکل شیر را گاهی گاه بکار برده و نقشهای دیگر نیز فراوان بکار میبردهاند. سوم آنکه چه در زمان این پادشاهان کیلیکیا و چه پیش یا پس از زمان ایشان، شکل شیر را در ایران و دیگر سرزمینها نیز فراوان بکار میبردهاند و هیچگونه عنوان اختصاصی بارمنیان در میان نبوده است.
در ایران چه پیش از پیدایش اسلام و چه پس از پیدایش آن، نقش شیر معروف بوده که هم بر درفشها و سکهها و خرگاهها و دیگر ابزارهای شاهی مینگاشتهاند و هم پیکر آن را بر روی دیوارها یا بر سر دروازهها از سنگ میتراشیدهاند.
نخستین دلیل اینموضوع یکی سنگ شیر همدان است که از شاهکارهای فن سنگتراشی باستان و از بس سالخورده و پیر است، زمان و تاریخ آن از میان رفته. دیگری پیکر شیر و گاو است که در چندین جا بر دیوارهای کوشک هخامنشیان در استخر نگاشته شده. بدینسان که شیر چنگال بر کمر گاو فرو برده بدریدن آن پرداخته است.
دومین دلیل سکههای فراوانی است که پادشاهان ایران از مغولان و صفویان و دیگران با نقش شیر در دست هست. نگارنده دانههایی را از این سکهها در تصرف دارم و گراور برخی از آنها را نیز خواهیم دید.
سومین دلیل یادهایی است که شاعران پارسی در قصیدهها و مثنویهای خود از درفشها و نقشهای گوناگون آنها نموده و چه بسا که نام شیر را بردهاند. بلکه میتوان گفت که در زبان شاعران پارسی «شیر علم» یکی از ضربالمثلهای معروف بوده. این بیت مولوی رومی را:
ما همه شیریم شیران علم | حملهمان از باد باشد دمبدم |
کمتر کسی از دانا و کانا است که از بر نداند و در گفتگوهای خود مثلوار بر زبان نراند. ازرقی از شاعران زمان سلجوقیان میگوید:
بدان گهی که چو دریا یلان آهنپوش | برون شوند خروشان همال پیش همال | |||||
پلنگ و شیر بجنبند بر هلال علم | تن از نسیج یمانی و جان ز باد شمال |
جمالالدین عبدالرزاق میگوید:
ز هیبت تو دل شیر آسمان همه وقت | چنانکه شیر علم روز باد در خفقان |
هرگاه کسی در این باره بجستجو پرداخته بگرد آوردن شعرها که شاعران پارسی زبان درباره درفش و شیر آن سرودهاند کوشش نماید، شاید بیست صفحه بیشتر را پر سازد. ما تنها بگفته سه شاعر استاد که از گفتههایشان فائدههای دیگر نیز بدست میآید بسنده مینماییم:
استاد ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه در بسیار جاها یاد درفش مینماید و در دوجا درفشهای گوناگون سرداران ایران را یکایک میستاید. نخستین جا در داستان رستم و سهراب است که هجیر در پاسخ پرسشهای سهراب از یکایک سرداران ایران نام برده و درفش هر کدام را جداگانه میستاید. ما برای اینکه سخن بدرازا نیانجامد، از دیگر بخشهای داستان چشم پوشیده تنها بیتهایی را که در ستایش درفشهاست در اینجا مینگاریم:
یکی زرد خورشید پیکر درفش | سرش ماه زرین غلافش بنفش | |||||
زده پیش او پیل پیکر درفش | بنزدش سواران زرینه کفش | |||||
یکی شیر پیکر درفش بنفش | درخشان گهر در میان درفش | |||||
درفشش ببین اژدها پیکر است | بر آن نیز بر شیر زرین سر است | |||||
یکی گرگ پیکر درفش از برش | به ابر اندر آورده زرین سرش | |||||
درفش پس پشت پیکر گراز | سرش ماه سیمین و بالا دراز |
دومین جا در داستان «شمردن کیخسرو پهلوانان را» شعرهایی درباره درفشها دارد که برخی چون تکرار همان ستایشهاست که در شعرهای بالایین ستوده از یاد آنها چشم میپوشیم و برخی دیگر را که تکرار نیست در پایین مینگاریم:
یکی ماه پیکر درفش از برش | به ابر اندر آورده تابان سرش | |||||
درفشی برآورده پیکر پلنگ | همی از درفشش ببازید جنگ | |||||
یکی پیکر آهو درفش از برش | بدان سایه آهو اندر سرش (؟) | |||||
درفشی پس پشت پیکر همای | همی رفت چون کوه رفته ز جای |
فردوسی شاهنامه را از روی نامههای باستان که از زمان ساسانیان بیادگار مانده بود سروده و این یقین است که این ستایشهای درفشها نیز از آن نامههای باستان است. و از سوی دیگر چون داستان رستم و سهراب و کیخسرو بنیاد تاریخی ندارد، ما میدانیم که افسانهسرایان دوره ساسانیان آن را ساخته و این ستایشها را هم درباره درفشها از روی درفشهای زمان و سرزمین خود درست کردهاند. پس نتیجه اینست که در زمان ساسانیان و پیش از آنان در ایران درفشهای گوناگون از زرد و سرخ و بنفش و سیاه بکار برده و بر پرچمهای دیبای آنها شکلهای گوناگون از خورشید و ماه و شیر و پلنگ و گرگ و گراز و پیل و اژدها و آهو و مرغ همای نگاشته و بر نوک آنها پیکرهایی از ماه و از شیر، از سیمین و از زرین نصب مینمودهاند.
پس از فردوسی، فخرالدین اسعد گرگانی که از شاعران زمان سلجوقیان است، در مثنوی ویس و رامین که اصل آن افسانهای بخط و زبان پهلوی بوده و او بخواهش ابوالفتح المظفر پسر رییسالرؤساء از نزدیکان ملکشاه که حکمرانی سپاهان را داشته بپارسی آنزمان نظم نموده، در ستایش رزمی میگوید:
چو سروستان شده دشت از درفشان | چو دیبای درفشان مه درفشان | |||||
فراز هر یکی زرین یکی مرغ | عقاب و باز با طاوس و سیمرغ | |||||
بزیر ماه در شیر آبگون رنگ | تو گفتی شیر دارد ماه در چنگ |
نظامی گنجهای در مثنوی لیلی و مجنون که بگفته خود در سال ۵۸۴ سروده، در داستان رزم نوفل با قبیله لیلی میگوید:
خورشید درفش ده زبانه | چون صبح دمیده دم نشانه | |||||
گشته ز می از درم چو دریا | سنگ آبله روتر از ثریا | |||||
هر شیر سیاه کایستاده | چون مار سیه دهان گشاده | |||||
شیران سیاه در دریدن | دیوان سپید در دویدن |
نظامی بمغلقگویی معروف است و این بیتها نیز دارای همگونه اغلاق میباشد و شاید نسخه هم بیغلط نباشد. بهرحال این اندازه مفهوم است که در زمان نظامی بر درفشها نقش خورشید را با ده زبانه در گرداگردش و همچنین شکل شیرهای سیاه را با دهانهای باز مینگاشتهاند. و اینکه گفتیم در زمان نظامی، از اینجاست که میدانیم شاعر آگاهی از رنگ و نقش درفشهای تازیکان بیاباننشین نداشته و این ستایش را از روی درفشهای زمان و سرزمین خود برآورده است.
درباره آفتاب، گذشته از این بیتهای نظامی و شعرهای فردوسی، دلیل دیگری در دست نیست. جز اینکه سکهای هم با نقش مزبور در تصرف نگارنده است که دانسته نیست از چه زمان و از کدام پادشاه است. بهرحال در خور شک نیست که هم بر درفشها و هم بر سکهها آن را مینگاشتهاند. بویژه در زمانهای پیش از اسلام که فراوان بکار میرفته ولی از پیدایش اسلام گویا بعلت اینکه آتشپرستی و خورشیدپرستی از کیش زردشتیان مشهور بوده، فرمانروایان اسلام از بیم تهمت از کار بردن خورشید اندیشه داشتهاند و از اینجاست که در این زمانها این نقش کمتر بوده است.
شیر اکنون هم بر درفشهای برخی دولتها که از جمله آنها دولت انگلیس و دولت بلجیک است بکار میرود. خورشید هم نشان آرجنتین از دولتهای آمریکاست.
پانویس
- ↑ درفش نام پارسی بیرق است و چنانکه خواهیم دید فردوسی و دیگران همیشه این نام را بکار بردهاند.
- ↑ نگاشتن در اینجا و در بسیار جاهای دیگر بمعنی اصل آن که نقش کردن باشد بکار بردهایم.
- ↑ نامهای لاتینی و تازی و پارسی و ترکی شیر است.
- ↑ بسیاری از این سکهها در کتاب دومرگان بنام «تاریخ مردم ارمنی» گراور یافته است.
- ↑ Barbarossa
- ↑ Coeur de lion
- ↑ تاریخ ارمنستان، تالیف چامچیان، جلد سوم، ص ۱۶۴
- ↑ Saint-Denis
- ↑ Ecusson
- ↑ Histoire du Peuple Armenien, Par De Morgan. P, 237