تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم میلادی/فصل ۱۹

تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم میلادی (۱۳۲۸ خورشیدی) از محمود محمود
فصل نوزدهم - مخالفت دولت انگلیس با ایران در سر موضوع هرات

فصل نوزدهم

مخالفت دولت انگلیس با ایران در سر موضوع هرات

قبلا اشاره شد که ایران بعد از معاهدهٔ ترکمن چای اعتبار نظامی و سیاسی خود را در انظار انگلیسها از دست داد و درجه نظامی آن بقدری تنزل نموده بود که انگلیسها یقین داشتند قوای دولت ایران با قوای افغان هم برابری نتواند نمود. سیاست نیز چنین اقتضا مینمود که هم ایران و هم افغانستان هر دو عاجز و ذلیل باشند. چونکه سوانح گذشته ایران و افغانستان هر دو را برای هندوستان خطرناک نشان داده بود ولی همینکه روسها قدری جلو آمدند، مقداری اراضی ایران و عثمانی را در آسیا تصرف نمودند و بموجب معاهدهٔ ترکمن‌چای از دولت ایران و بواسطهٔ معاهدهٔ آدریاناپول با دولت عثمانی امتیازات زیادی از این دو دولت بدست آورده بودند که انگلیسها دارای آن امتیازات نبودند[۱]، بنابراین دولت انگلیس حاضر شد مجدداً روابط خود را با ایران محکم نماید.

دولت انگلیس چه در زمان فتحعلی شاه و چه در زمان اقتدار قائم‌مقام خیلی میکوشید شاید بتواند یک معاهدهٔ تجارتی روی همین شرایط روسها با ایران منعقد کند، ولی در هیچ یک از این دو موقع جواب مساعد نشنید و در این مدت هر قدر که انگلیسها با نظر لاقیدی بدولت ایران نگاه میکردند دولت ایران نیز تقریباً همان نظر را نسبت بانگلیسها داشت، مخصوصاً در زمانیکه امور سیاسی ایران را بحکومت هندوستان محول نمودند دولت ایران چندان اهمیتی بنمایندهٔ سیاسی حکومت هندوستان که مقیم دربار ایران بود نمیداد. یکی از مأمورین سیاسی انگلیس موسوم بسر جان کامپ بل متذکر این نکته شده بدولت متبوعهٔ خود یادآوری نموده بود که هر گاه یک نمایندهٔ مختار مستقیماً از طرف دربار لندن مقیم دربار ایران باشد نظریات سیاسی دولت انگلیس بمراتب بهتر پیش خواهد رفت، زیرا که نمایندهٔ حکومت هندوستان چندان طرف توجه دربار پادشاه ایران نیست این بود مستر الیس را که سابقاً هم در ایران بوده مأمور ایران نمودند که هم بمحمدشاه تبریک بگوید و هم برای انعقاد یک معاهدهٔ تجارتی داخل مذاکره شود و روابط حسنه را از نو برقرار کند.

مستر الیس در موقعی بایران رسید که هنوز میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام حیات داشت. این مرد باهوش حاضر نشد یک عهدنامهٔ تجارتی روی زمینهٔ معاهدهٔ تجارتی ترکمان‌چای با انگلیسها برقرار کند و صریح بنمایندهٔ مختار انگلیس اظهار داشت بهتر این است که وزیر مختار دولت بهیه انگلیس در این مورد اصرار نکند و بگذارد این قبیل مسائل فعلا مسکوت بماند تا اینکه پادشاه ایران باندازهٔ کافی مقتدر شده بتواند جلو غضب روسیه را که بواسطه دادن این نوع امتیازات تحریک خواهد شد بگیرد، صدراعظم ایران عقیده داشت فعلا این موضوع بماند و از آن صحبت نشود.

مستر الیس در یادداشت‌های خود میگوید:

«وعدهٔ آتیه دولت ایران موعد ندارد و نمیتوان گفت آن وعده‌ها را چه وقت انجام خواهد داد.»

اگر چه در اوایل سلطنت محمدشاه فتنه‌های خوابیده باز بیدار شدند، اما جدیت فوق‌العادهٔ قائم‌قام همه آنها را ساکت و آرام گردانید و تمام را با یک سیاست تند و مؤثر برطرف نمود و از نو یک سر و صورت حسابی باوضاع پریشان دولت ایران داد.

حکمران هرات هم یکی از آن فتنه‌های تحریک شده بود که سالهاست اسباب زحمت دولت ایران را فراهم نموده امراء خراسان و سایر ممالک اسلامی را که در اطراف خراسان بودند تحریک مینمود و غالباً نیز همینکه قشون ایران وارد خاک هرات میشد فوری از در اطاعت داخل شده تقاضای دولت ایران را کاملا انجام داد. کامران پسر شاه محمود که فعلا حکومت هرات داشت، خود از دست نشانده های دولت ایران بود و در این هنگام فقط بواسطهٔ دسایس بیگانگان علم طغیان را در برج و باروی هرات برافراشته بود و از طرف عمال خارجی تقویت و تشویق میشد که در مقابل دولت ایران مقاومت کند.

دولت ایران در این موقع چاره‌ای نداشت جز اینکه حق حاکمیت خود را بر هرات ثابت کند و ممکن نبود بتواند تحمل کند که یکی از امراء دست‌نشانده‌اش سر از اطاعت و فرمان او پیچیده و بر او یاغی شود.

عاقبت هم زهر جان‌گداز این نافرمانی را چشید و خود نیز در همان آتش فتنه‌ایکه روشن نموده بود سوخت، فقط وقتی بهوش آمد که کار از کار گذشته بود و توسل و زاری و ندبه و تمنی و التماس هم دیگر مؤثر نبود.

چنانکه وقایع بعدی نشان داد خود امراء افغانستان پیش از هر کسی گرفتار این مصائب شدند که با دست خود برای خود تهیه نموده بودند و گرفتاری امروز آن مملکت بلادیده هم در اثر همان اشتباهات اولیه آنها است.

بموجب معاهدات چندی که دولت ایران با انگلیسها داشت در هر یک از آنها ماده و شرط مخصوصی نوشته شده بود که دولت انگلستان در اختلافات بین ایران و افغانستان دخالت نکند و در آخرین معاهده که در تاریخ نوامبر ۱۸۱۴ (مطابق ماه ذی‌حجه سال ۱۲۲۹) دولتین برقرار گردیده بود، در فصل نهم آن مخصوصاً قید شده بود که در اختلافات بین ایران و افغانستان دولت انگلستان دخالت نکند و این عین عبارت است:

«اگر جنگ یا نزاع فیمابین دولت علیه ایران و افغان اتفاق افتد اولیای دولت بهیه انگلیس را در آن میان کاری نیست و بهیچ طرف کمک و امدادی نخواهند کرد مگر اینکه طرفین واسطهٔ صلح گردند.»

بنابراین با آن سوابقی که خود انگلیسها داشتند و با آن معاهدات که خود انگلیسها با ایران بسته بودند که در تمام آنها حق حاکمیت ایران بهرات و افغانستان تصریح شده بود، هنوز مرکب تعهدات کامران حاکم هرات بخود محمد شاه خشک نشده بود که باز حکمران هرات شروع بدسایس نموده و اسباب زحمت دولت ایران را در سیستان فراهم نمود و آنجا را تهدید کرد و این وظیفه دولت ایران بود که کامران و یارمحمدخان را تأدیب کند.[۲]

محمدشاه وسائل این لشکرکشی را فراهم نموده در ۱۹ ربیع‌الثانی سال ۱۲۵۳ از طهران حرکت نمود و در ۲۲ شعبان همان سال (مطابق با ۲۲ نوامبر ۱۸۳۷) باطراف شهر هرات رسید.

در راه دو واقعه رخ داد که لازم است بهردوی آنها اشاره شود؛ یکی تعیین شاهزاده ناصرالدین میرزا برای ملاقات امپراطور روس که بنا بود بایروان آمده اوچ کلیسا را تماشا نماید و در ضمن مایل بود پادشاه ایران را هم دیدن کرده باشد. چون شاه عازم هرات بود لذا فرزند خود ناصرالدین میرزا را که در این موقع هفت سال داشت معین نمود. شرح این ملاقات با تفصیل در کتاب ناسخ‌التواریخ جزء وقایع سال ۱۲۵۳ ضبط شده است.

واقعهٔ دوم اعزام میرزا حسین خان مقدم، آجودانباشی بسفارت اطریش، فرانسه و انگلستان بود و مقصود عمده از اعزام او همان سفارت انگلستان بوده که شرح بدرفتاری مکنایل وزیر مختار انگلیس را بسمع اولیای دولت انگلستان برساند (شرح رسالت او بعدها خواهد آمد.)

در هر حال عزیمت محمد شاه بهرات مخالف میل دولت انگلیس و حکومت هندوستان بود و در مدت سی سال این اولین بار بود که دولت ایران بر خلاف میل اولیای امور انگلستان اقدامات مینمود.

این یکی از آن مواردی است که دولت ایران بدون مشورت و صوابدید دولت انگلیس اقدام نموده است. حال ملاحظه خواهید نمود اولیای امور انگلستان چه جار و جنجالی در ایران، افغانستان و هندوستان راه انداختند و هر سه مملکت را گرفتار کشمکش‌های سیاسی نمودند که مدتها دوام داشت.

استدلال انگلیسها برای مخالفت با اقدامات دولت ایران در تصرف هرات این بود که اولا ایران به تحریک دولت روس باین اقدام مبادرت میکند. ثانیاً چون ایران با دولت روس معاهدهٔ سیاسی و تجارتی دارد و تمام مواد این عهدنامه بنفع روسها است، هرگاه دولت ایران هرات یا قسمتهای دیگر افغانستان را متصرف شود دولت روس در آن قسمتها نیز همان امتیازات سیاسی و اقتصادی را که بموجب عهد نامه‌های ترکمان‌چای بدست آورده است در آنجاها نیز دارا خواهد بود. سوم اینکه دولت ایران بخواهش‌های آنها تن در نمیداد، باین معنی که از دادن امتیازات بدولت انگلیس روی زمینهٔ همان مواد و شرایط عهدنامه ترکمن‌چای خودداری مینمود.

این سه فقره اساس سیاست مخالفت‌آمیز انگلیسها بود که در این تاریخ نسبت بدولت ایران پیش گرفته بودند.

محاصرهٔ هرات قریب ده ماه طول کشید، در این مدت چندین بار یار محمد خان حاضر شده شهر را تسلیم کند ولی صاحب‌منصب توپخانهٔ انگلیس لیوتنان پاتنجر مانع از تسلیم شهر و اطاعت افغانها بود. پاتنجر کراراً در لباس ساده باروی شاه آمده با کلنل استودارت[۳] که اتاشه نظامی دولت انگلیس مقیم طهران بود ملاقات مینمود و بین کامران و پادشاه ایران واسطه بود، ولی مقصود اصلی آگاه شدن از اوضاع قشون ایران و دانستن استعداد آنها بود.

جان ویلیام کی، واقعهٔ محاصرهٔ هرات را با جزئیات آن ضبط نموده است. اینک بصفحات آن مراجعه نموده وقایعی که رخ داده است در اینجا بطور خلاصه نقل می‌شود:

«لیوتنان پاتنجر همیشه با لباس مبدل باردوی پادشاه ایران رفت و آمد مینمود و با کلنل استودارت ملاقات و مشورت میکرد حتی بوسیله کلنل استودارت با حاجی میرزا آقاسی صدراعظم ایران هم ملاقات نمود و در ضمن صحبت دفاع زیاد از پادشاه هرات نمود و آمدن شاهرا به تصرف هرات یک اقدام غیرعادلانه مینامید، حاجی میرزا آقاسی یک نقشه جغرافی ارائه داد که بورنس طرح نموده و در آن افغانستان را جزء مملکت ایران قلم‌داد نموده بود.»[۴]

«در یک ملاقات دیگر اظهار مینمود یارمحمدخان بدستور و رأی انگلیسها رفتار میکند و هر گاه پادشاه ایران مایل باشد بین افغانستان و ایران مجدداً صلح برقرار باشد بهتر آن است که پادشاه ایران به کلنل استودارت اختیار بدهد و کامران پادشاه افغان نیز به لیوتنان پاتنجر اختیار خواهد داد که این دو نفر قرار صلح را بین مملکتین بدهند.

در بهار سال ۱۸۳۸ در ۶ اپریل مستر مکنایل وزیر مختار انگلیس باردوی شاه وارد شد، در صورتیکه پادشاه ایران مایل نبود او در اردو متوقف باشد.»[۵]

«در ۱۳ اپریل تقاضا نمود با پادشاه ایران ملاقات نماید و شاه اجازه داد. دراین ملاقات وزیر مختار انگلیس اظهار نمود جنگ پادشاه ایران با هرات مخالف مقررات عهدنامه بین دولتین انگلیس و ایران است و دولت انگلیس حق خواهد داشت بگوید جنگ را موقوف کنند و هر گاه جنگ ادامه یابد اقدامات مؤثر دیگر نیز خواهد شد. پادشاه ایران این بیانات وزیر مختار انگلیس را رد نمود. این ملاقات قریب دو ساعت طول کشید، در ملاقات دیگر وزیر مختار خیلی اصرار نمود واسطه صلح بشود، باز شاه حاضر نشد وساطت نمایندهٔ انگلیس را قبول کند.

وزیر مختار انگلیس روابط خود را با اولیای هرات برقرار نمود. اول ماژور تود[۶] را فرستاد. بعد بداخله شهر هرات رفت و تا صبح با افغانها مشغول مذاکره بود. در مراجعت بشاه اظهار نمود، افغانها اختیار صلح را بوزیر مختار انگلیس داده‌اند، شاه باز قبول نکرد. وزیر مختار روس در اوایل ماه می باردوی پادشاه ایران رسید.

مکنایل وزیر مختار انگلیس باز بداخله شهر هرات رفت، اینبار افغانها را تشجیع و تشویق بسیار نمود و بآنها اظهار داشت اگر شهر هرات بدست قشون ایران افتد دولت انگلیس هرگز راضی نخواهد شد هرات در دست دولت ایران باشد و بهر قیمت شده آنرا مجدداً پس خواهد گرفت و این کار بزور قشون انگلیس انجام خواهد شد.

وزیر مختار در این بین ماژور تود را مأموریت داد به هندوستان نزد فرمانفرمای هند رفته از او بخواهد که ملت افغان را از زیر فشار دولت ایران خلاص گرداند.»[۷]

انتشار این خبر یعنی فرستادن ماژور تود به هندوستان برای رسانیدن امداد بکمک سکنهٔ هرات، روح جنگی افغانها را تقویت نمود و قلعه‌گیان را بیش از پیش بمدافعهٔ هرات تشویق کرد.[۸]

پیداست که وزیر مختار انگلیس در این موقع دنبال بهانه میگشت که بیک وسیله‌ای روابط خود را با دربار ایران قطع کند، چه، سیاست انگلیس در این موقع اقتضا داشت که هرات بدست قشون ایران نیفتد و دنبال چیزهائی میگشتند که آنها را بهانه نموده نقشه‌ای که قبلا برای افغانستان و ایران مطرح نموده بودند عملی نمایند.

در جزء وقایع سال گذشته یکی هم این بود که چاپار حامل مراسلات یار محمد خان و لیوتنان پاتنجر خطاب به وزیر مختار انگلیس در طهران در سه منزلی شهر مشهد گرفتار گردید و نوشتجاتی هم از او بدست آمد ولی موضوع آن در همان سال خاتمه پیدا کرد، اینک امسال از نو تجدید شد واقعهٔ دیگر در بوشهر بین حاکم آنجا با قنسول انگلیس پیش آمده بود که آنها اختلاف پیدا شد، این نیز اسباب شکایت وزیر مختار انگلیس بود، بالاتر از همه موضوع معاهده و قرارداد تجارتی بود که دولت ایران در این مدت حاضر نمیشد معاهده‌ای بر طبق مواد و شرایط معاهدهٔ تجارتی ترکمان‌چای با انگلیسها هم منعقد کند.

در سوم ماه جون ۱۸۳۸ (مطابق ۱۲۵۴ هجری) وزیر مختار انگلیس این شکایت‌ها را در یک مکتوب رسمی برشتهٔ تحریر در آورده بوزیر امور خارجه ایران تسلم نمود و مندرجات آن از این قرار میباشد:

۱ – حاجی‌خان که چاپار دولت انگلیس را در نزدیکی مشهد توقیف نموده است باید از خدمت دولت ایران معزول شود و حاجی میرزا آقاسی صدر اعظم ایران به چادر وزیر مختار انگلیس رفته رسماً در این باب معمارت بخواهد و یک فرمان هم از طرف پادشاه ایران خطاب به تمام عمال و حکام دولت ایران صادر گردد که بعدها بچاپاران و مستخدمین سفارت انگلیس متعرض نشوند.

۲ – حاکم بوشهر معزول شود برای اینکه به نمایندهٔ مقیم دولت انگلیس در بوشهر توهین نموده است.

۳ – عهدنامه تجارتی بین دولتین انگلیس و ایران برقرار گردد و در مدت سه ماه بامضا برسد.

در خاتمه علاوه نمود:

من مأمور میباشم شما را آگاه گردانم که هر گاه این مسائل که تقاضا نموده‌ام جیران نشده و رضایت حاصل نگردد یعنی بی‌احترامی‌هائی که تا حال شده مورد توجه و مؤاخذه واقع نشود ملکه انگلستان نخواهد توانست کسی را باسم نماینده دولت ایران در دربار خود قبول نماید. «اشاره باعزام میرزا حسین خان مقدم میباشد.»[۹]

در جواب این در مراسله اظهار شد که هیج توهینی نسبت بنمایندگان دولت انگلیس نشده است و اگر اختلافاتی به عقیده وزیر مختار انگلیس در بین باشد البته بطرز خوشی رفع خواهد گردید.

از آنجائیکه این قضایا قبلا حل شده بود که میبایست با دولت ایران قطع روابط سیاسی کرد و اینک لازم بود که دولت ایران را تهدید نمایند که از محاصره هرات دست بردارد و علاوه بر تمام اینها چنانکه بعد نوشته خواهد شد در هندوستان مشغول اقداماتی بودند که بالطبع به قطع روابط منجر میشد، لهذا چهار روز بعد از این مکاتبهٔ رسمی یعنی در ۷ جون ۱۸۳۸ مستر مکنایل سرا پرده و چادرهای خود را پائین آورده از اردوی شاه خارج شد و راه مشهد را پیش گرفت و عازم تهران گردید. در شاهرود از دربار لندن خطاب بوزیر مختار انگلیس حکم رسید که رسماً بدولت ایران اطلاع دهد هر گاه از محاصره هرات دست بر ندارد دولت انگلیس به دولت ایران اعلان جنگ خواهد داد. چون خود مکنایل عازم تهران بود این اولتیماتوم را توسط کلنل استودارت باردوی شاه فرستاد که حضوراً تصمیم دولت پادشاهی انگلستان را بمحمدشاه ابلاغ کند.

در مراجعت از اردوی محمدشاه در ۲۵ ماه جون ۱۸۳۸ بمشهد رسید. از آنجا کاغذی در این تاریخ در باب اهمیت هرات به لرد پالمراستون[۱۰] که در این تاریخ وزیر امور خارجه انگلستان بوده مینویسد. این است سواد آن مکتوب:

«شهر هرات از طرف شمال افغانستان کلید این مملکت میباشد، اگر چه من این حق را ندارم که نظریات و عقاید شخصی خود را بعد از آنکه یکبار بعرض رسانیده‌ام یک بار دیگر جسارت نموده به نظر لرد معظم برسانم و این عمل را یک نوع تحمیل می‌پندارم، اینکه در اول بار نظریات من مورد توجه واقع نشد من باید تصور نمایم که قضایای مهم که مستقیماً مربوط باین مسئله میباشد و در سیاست عمومی دولت اعلیحضرت ملکه انگلستان مؤثر است بی‌اطلاع میباشم ولی با تمام این احوال من نمیتوانم از تذکر بعضی نکات مهم که برای حفظ استقلال هرات لازم میباشد خودداری نمایم.

اینجانب قبلا خاطر محترم لرد معظم را صریحاً مسبوق نموده‌ام، مملکتی که بین سرحدات هندوستان و ایران واقع است آبادی و حاصل‌خیزی آن بیش از آن است که من قبلا تصور نموده بودم. من لرد معظم را اطمینان میدهم که هیچ مانعی خواه از حیث وضعیات طبیعی، خواه از حیث محصول در این صفحات وجود ندارد و برای حرکت یک قشون معظم از سرحدات گرجستان تا قندهار و بعقیدهٔ من حتی بالاتر تا رود سند هیچ اشکالاتی پیش نخواهد آمد.

کنت سیمونیچ وزیر مختار روس بواسطه زخمی که قبلا باو وارد شده و فعلا چلاق است از تهران با کالسکه خود تا هرات بدون زحمت آمده است و تا قندهار هم میتواند با همان کالسکه برود.

قشون محمد شاه فعلا ۷ ماه است در اطراف هرات متوقف میباشد و تمام آذوقه و خوراک اردوی او در این مدت از همین جا یعنی از اطراف هرات و غوریان تأمین شده در صورتیکه تا حال به محصول فراوان سبزوار و فراه محتاج نشده است. خلاصه من بموجب مشاهدات خود میتوانم بطور قطع اظهار نمایم که برای حرکت یک قشون تا هرات هیچ مانع و عایقی در این راه وجود ندارد، بعلاوه بموجب اطلاعاتی که جمع‌آوری کرده‌ام از هرات تا قندهار نیز حرکت قشون به مانعی بر نخواهد خورد و هر نوع وسایل فراهم است.

بنابراین لرد معظم و محترم من! هیچ اطمینان و خاطرجمعی برای حفظ هندوستان نمی‌توان داشت و نمی‌توان امیدوار شد که وضعیت این اراضی اجازه نخواهد داد یک قشون معظم از آنها عبود نموده به هندوستان حمله کند. برعکس اوضاع و احوال این قسمت‌ها کاملا برای عبور قشون از هر حیث مساعد است و میبایست من این عقیده را بطور واضح اظهار بدارم. چونکه این عقیده ممکن است با عقاید سابق من که قبلا بعرض رسانیده‌ام مخالف یاشد و اقرار میکنم همینطور هم میباشد؛ دلیل آن هم این است که اطلاعات سابق من کامل نبوده یعنی آن اطلاعات بطور ناقص بمن رسیده بود، بنابراین با کیفیاتی که پیش آمده است، برای سیاست دولت انگلیس خطرناک است که بگذارد دولت شاهنشاهی ایران که پیشرو دولت امپراطوری روس است در تحت حفاظت شرایط عهدنامه، مهمترین سنگر مملکت افغانستان را خراب و با خاک یکسان کند و با همین اقدام خود آن مملکت را از دسترس ما خارج گرداند و این عمل در موقعی انجام گیرد که دولتین روس و ایران برای انجام همین مقصود با هم متحد شده‌اند و روی این زمینه مشغول اقدام میباشند.

این خبر در این جاها شایع شده و همگی آن را باور کرده‌اند، اگر چه من نمیتوانم بگویم روی چه زمینه‌ای یک قرارداد سری بین دولتین ایران و روس بسته شده است که دولت ایران هرات را تصرف نموده بروسها واگذار کند و روسها هم در عوض قسمتی از نواحی ماورای رود ارس که سابقاً متعلق بایران بوده بدولت ایران واگذار کنند.

من این خبر را اول در تهران در ماه مارس شنیدم ولی در آن وقت چندان قابل اهمیت ندانستم، چونکه نمیتوانستم خود را متقاعد کنم که روسها بتوانند بهرات بروند زیرا که راه نداشتند و حال نیز خیال میکنم شاید این خبر اصل نداشته باشد. اما در این واقعه هیچ تردید نیست که کنت سیمونیچ وزیر مختار روس، محمد امین را که نماینده یارمحمدخان بود و برای رسانیدن یک پیغامی از طرف یارمحمدخان باردوی شاه آمده بود تهدید نموده باو تذکر داد هر گاه هرات تسلیم پادشاه ایران نشود کنت فوق‌الذکر یک عده قشون روس را برای همین مقصود طلب خواهد نمود.»[۱۱]


  1. معاهدهٔ ترکمن‌چای در سال ۱۸۲۸ با دولت ایران و معاهده آدریاناپول در سال ۱۸۲۹با دولت عثمانی بسته شد. (تاریخ اخیر اروپا تألیف لوج - صفحهٔ ۶۵۷)
  2. قبل از اینکه شاه بهرات برسد کامران عده‌ای از ایرانی‌های مقیم هرات را که نسبت بایران وفادار بودند بقتل رسانیده و عده‌ای را هم که طرف سوءظن بودند از شهر اخراج نمود.

    واتسون مینویسد:

    «چون در شهر هرات توطئه بر علیه کامران وجود داشت او مجبور بود باین اقدامات متوسل شود. (صفحه ۲۹۰)

  3. Colonel Soddart
  4. جان ویلیام کی (صفحه ۲۴۷)
  5. جان ویلیام کی (صفحه ۲۵۳)
  6. جان ویلیام کی (صفحه ۲۶۱)
  7. Major Todd.
  8. The announcement, indeed raised the spirit of the Garrison and inspired them with new courage. P. 262
  9. I feel myself called upon to inform you that, until the reparation and satisfaction, I have demanded, for the indignities already offered, shall have been fully given, the Queen of England cannot receive at her court any minister who may be sent thither by the Shah of persia. P 268.
  10. Lord Palmerston.
  11. سفرنامه مسیو فریه که در سال ۱۸۵۷ در لندن بطبع رسیده (صفحه ۱۶۱)