تاریخ مختصر دولت قدیم روم/فصل هفدهم
--( فصل هفدهم )--
ختم جمهوری روم و تبدیل آن بدولت امپراطوری
( جنگهای قیصر ) هرچند بعد از مغلوب شدن پمپه برای قیصر مدعی معتبری باقی نمانده بود لکن باز ولایاتیکه در تصرف پمپه بود درست از قیصر تمکین و اطاعت نداشتند لهذا مشغول تسخیر آنها گردید و ابتدا بجهت اتمام کار به مصر رفت. چون باسکندریه رسید سر پمپه را باو نشان دادند اظهار ملالت کرد و بر سوءعاقبت آن مرد بزرگ تأسف خورد. گماشتگان پادشاه مصر متوقع بودند قیصر از قتل پمپه شاد شود و ایشانرا نوازش دهد لهذا رنجیدند و چون جمعیت زیاد نداشت او را محاصره کردند. ششماه در اسکندریه محصور بود تا اینکه لشکری بمدد او رسید و در یک جنگ کار مصریها را ساخت و بطلمیوس چهاردهم پادشاه مصر را معزول کرده خواهرش کلئوپاترا[۱] را بجای او گذاشت و از مصر عازم آسیا گردید.
علت رفتن قیصر به آسیا این بود که فارناس[۲] پسر مهرداد پادشاه این اختلافات داخلهٔ روم را مغتنم شمرده بنای مخالفت را گذاشته مملکت پن و کاپادس[۳] را مسخر کرده و صاحبمنصبان رومی را که در آن نواحی بودند مغلوب ساخته بود. قیصر کار او را در عرض پنج روز تمام کرد و آن ولایت را دوباره در تحت تسلط درآورد و برای نقل این وقایع عبارتی برای مجلس سنا نوشته که بواسطهٔ کمال ایجاز و اختصار معروف است و آن عبارت فقط سه کلمه و معنی آن اینست ( آمدم دیدم فتح کردم ).[۴]
بعد از فراغت از کار آسیا قیصر بروم رفت. مجلس سنا باو رتبهٔ دیکتاتور داده بود که بعضی فتنه و فسادها را که در روم تولید شده رفع نماید ولی برخلاف ترقّب عموم مردم درصدد قتل و آزار مدعیان و مخالفین خود برنیامد و چون کار روم فیصل یافت عازم افریقا گردید زیرا که جمعی از طرفداران پمپه بعد از جنگ فارسال بافریقا رفته استعدادی برای خود فراهم آورده و ژوبا[۵] پادشاه نومیدی هم بایشان ملحق شده بود. قیصر در نزدیکی شهر تاپوس[۶] ایشانرا مجبور بمحاربه کرده کاملا مغلوب ساخت. رؤسای آن جماعت همه کشته شدند یا محض اینکه گرفتار دشمن نشوند خود را بقتل رساندند. فقط پسر پمپه فرار کرده باسپانیا رفت (سنه ۴۶).
از جمله اشخاص معتبری که درین موقع خود را هلاک کردند کاتن بود و او از اعقاب کاتن معروف سابقالذکر و مانند او درصدد حفظ آداب و رسوم قدیمه و دلتنگ بود از اینکه سرداران روم قدرت فوقالعاده پیدا کرده و اختیارات را تقریباً از سنا سلب نمودهاند. در اواخر امر برای حفظ مقامات سنا و ترتیبات سابقه گاهی طرفدار قیصر و زمانی حامی پمپه بود. بعد از غلبهٔ قیصر بر پمپه کاتن بافریقا رفت و در شهر اوتیک[۷] بنای مخالفت گذاشت ولی چون مقاومت با قیصر میسر نبود مصمم بهلاک خویش شد. اعیان رومی را که در آن شهر بودند تماماً روانه کرد آنگاه شب دوستان خود را دعوت نموده با کمال آرامی و متانت با ایشان مفاوضات فلسفی کرد و غذا خورد و هنگام خواب چون میهمانان رفتند برختخواب رفت و مشغول خواندن تحقیقات افلاطون در بقای نفس گردید. در ضمن مطالعه ملتفت شد که پسرش شمشیر او را برداشته و دور کرده آنرا مطالبه نمود و پسر را ملامت کرد که حربه را از من دور میکنی تا در دست دشمن عاجز مانم پس چرا دستهایم را بپشت نمیبندی. چون شمشیرش را دادند گفت اکنون مالک نفس خود شدم آنگاه مطالعه را تمام کرده خوابید. وقت طلوع صبح بیدار شد و شمشیر را بشکم خود فرو برد. طبیب آوردند و زخم را بستند لکن خود درباره آنرا باز کرد و در حال جان بداد و محض تمیز دادن او از کاتن قدیمی بمناسبت مکانی که در آنجا درگذشته او را کاتن اوتیک لقب دادند.
باری بعد از اتمام عمل افریقا قیصر بروم برگشت و تشریفات چهار نصرت برای خود فراهم آورد یکی برای غلبه بر ورسن ژتوریکس دویم محض فیروزی در مصر سیم بجهت مقهوری فارناس چهارم برای غلبه بر ژوبا. پس ضیافتی عظیم بمردم روم داد و تقریبا شصت هزار خوانچه چیده بود و بهریک از لشکربان خویش پنجهزار درهم بخشید و بهر نفر از افراد مردم روم نیز صد درهم و مقداری گندم و روغن عطا کرد.
آخرین جنگ قیصر در اسپانیا بود باین معنی که پسران پمپه با بقایای عساکر او و مغلوبین افریقا و جمعی از اشخاص متفرفه لشکری ترتیب دادند و آغاز خودسری کردند. قیصر باسپانیا رفت و یکچند آن جماعت بجنگ و گریز او را معطل نمودند عاقبت در موندا[۸] محاربهای واقع شده مخالفین مغلوب و متفرق گردیدند و از آن پس برای قیصر منازعی باقی نماند (سنه ۴۵).
( دیکتاتور قیصر و عاقبت کار او ) مدت چهار سال و نیم قیصر در روم صاحب اختیار تام بود لکن برحسب ظاهر هیچیک از مشاغل و مناصب قدیم را موقوف نکرده و مجلس سنا و انجمن ملی را منسوخ ننموده ملت روم باو رتبهٔ دیکتاتور داده و این قدرت را ابتدا بنا بود یکسال دارا باشد بعداً اسباب فراهم آورد که ده ساله شد و عاقبت مردم رأی دادند که قیصر مادامالعمر دیکتاتور باشد. آنگاه حق حکم بجنگ و صلح را هم باو دادند همچنین اختیارات وکلای رعایا و حق تعیین نصف صاحبان مشاغل و مناصب را نیز دارا گردید. سایر صاحبان مشاغل را هم که ملت انتخاب میکرد میبایست از اشخاصی باشند که او تصدیق نماید. مشاغل سانسور را نیز قیصر اختیار کرد و باین عنوان بسیاری از اشخاص را سمت سناتوری داد و آن مجلس برای او احترامات و مزایای فوقالعاده قرار داد چنانکه مجسمهٔ او را ساختند و باو حق دادند که تاجی از شاخهٔ درخت غار دائماً داشته باشد و بر تختی از طلا جلوس کند و جامهٔ ارغوانی بپوشد و بر روی مسکوکات تمثال او را نقش کردند و لقب پدر وطن باو دادند. امور مالیّه و عدلیه و دینیه و لشکر همه بدست قیصر آمده و در حقیقت پادشاه بود الا اینکه عنوان سلطنت نداشت و بسیاری معتقد بودند که او طالب این عنوان نیز هست. در یکی از اعیاد در حینی که قیصر در صفهٔ مقابل انجمن ملت جلوس کرده آنطوان[۹] که کنسول بود تاجی باو تقدیم کرد که بر سر گذارد. از حضار معدودی صدای تحسین برآوردند و از عموم اثر شادی و تصدیق ظاهر نشد و قیصر تاج را باشارهٔ دست دور نمود آنوقت مردم فریاد شادی برآوردند. قیصر دانست هنوز رومیان بترتیب جمهوری مایل هستند و بعنوان سلطنت او راضی نمیشوند لهذا برای اینکه تغییر حال و رأی در مردم دهد مصمم شد بعنوان انتقام خون کراسوس بایران لشکرکشی نماید و با دولت اشکانی محاربه کند بلکه همان طریقی که اسکندر مقدونی پیمود بپیماید تا جادهٔ سلطنت برای او کوبیده شود.
اما بسیاری از بزرگان روم حتی آنها که برآوردهٔ قیصر بودند از فرمانبرداری و زیردستی نسبت بقیصر که یکی از افراد ایشان بوده و اکنون از همه مقتدرتر شده دلتنگ بودند و او را جبّار و ستمکاری میدانستند که ترتیب دولتی قدیم روم را بهم زده و آزادی را از رومیان سلب نموده و بنابرین قریب شصت نفر از اعضاء سنا برای قتل او اتفاق کردند و معتبرین ایشان دو نفر بودند یکی موسوم به بروتوس[۱۰] که قیصر باو محبت مخصوص داشت دیگری کاسیوس[۱۱] که بعد از کشتهشدن کراسوس در حفظ مملکت سوریّه در مقابل دستاندازیهای ارد پادشاه اشکانی کفایت ظاهر ساخته بود. باری متفقین قتل قیصر عزم کردند کار او را روز پانزدهم ماه مارس در مجلس سنا بسازند. از قرار مذکور بعضی علائم و اشارات هم بطرق عادی یا فوقالعاده بر قیصر خطرناک بودن روز مزبور را معلوم کرده بود لکن او ملتفت نشد یا اعتنا نکرد و روز پانزدهم ماه مارس چون بمجلس سنا رفت متفقین دور او جمع شدند در صورتیکه زیر لباس خنجرها پنهان داشتند. یکی از ایشان درخواستی از او کرد سایرین بعنوان تأیید خواهش آنشخص نزدیک او رفتند و خنجرها را کشیده ببدن او فرو بردند و از قراری که منقول است ابتدا قیصر میخواست مدافعه کند لکن چون دید بروتوس هم که رفیق خاص اوست خنجر بروی او کشیده فریاد برآورد که ( تو نیز ای فرزند من ) آنگاه جامه بر سر کشید و تسلیم قاتلین گردید (سنه ۴۴). قیصر در زمان صاحباختیاری خود بعضی اصلاحات و تغییرات در امور داده و اقدامات دیگر هم در نظر داشت از آنجمله تغییری که در ترتیب ایام و شهور رومیان داده قابل ذکر است و شرح آن اینکه رومیها تا آنزمان ماه قمری را مأخذ سنوات خود میگرفتند و چون دوازده ماه قمری یکسال صحیح نمیشود گاهگاه یکماه بر دوازده ماه اضافه میکردند تا شهور با فصول چندان اختلاف نیابد لکن در آن سنوات بواسطهٔ انقلاب و اغتشاش در این باب غفلت و مسامحه شده و ابتدای سال متجاوز از دو ماه اختلاف یافته بود. قیصر با منجمین مصری در این باب مشاوره کرد و سال چهل و پنجم قبل از میلاد را حکم کرد چهارصد و چهل و پنج روز بگیرند و از آن ببعد سال شمسی را مأخذ قرار داده آنرا سیصد و شصت و پنج روز و ربع حساب کنند. از آنزمان ماه پنجم سال را رومیان باسم قیصر خوانده و آن هنوز در السنهٔ فرنگی معمول است.[۱۲]
( آنطوان و اکتاو ) مردم روم چون قیصر را دوست میداشتند از قتل او رنجیده بمرتکبین این جنایت تهدیدات کردند و طرفداران قیصر قوت قلب یافتند و از معتبرین ایشان یکی آنطوان سابقالذکر بود که رتبهٔ کنسولی داشت. دیگر لپید[۱۳] که رئیس سواران بود. این دو نفر جماعتی از سپاهیان جمع کرده نوشتجات و اموال قیصر و خزانهٔ دولت را در تصرف خود درآوردند و صاحباختیار روم شدند و بر ضد مخالفین قیصر متفق گردیدند. ابتدا مجلس سنا میخواست قیصر را ستمکار بخواند و ترتیباتی را که او داده منسوخ و باطل کند لکن بعد برای جلوگیری از فتنه و انقلاب رأی داد که باید عفو عمومی کرد یعنی احکام قیصر مصدّق و مجری شود و مخالفین او هم معاف باشند ولی آنطوان در حضور عامه وصیتنامهٔ قیصر را قرائت کرد. معلوم شد اموال خود را بخواهرزادهٔ خویش اکتاو[۱۴] واگذار کرده و عمارت و باغهای خود را بملت تقدیم نموده و بهر یک از افراد ناس هم مبلغی بخشش کرده است. مردم از شنیدن این وصیتنامه بیشتر نسبت بقاتلین قیصر خشمناک شدند و چون موقع رسید که حسبالرسم جسد قیصر را بسوزانند جمعیت بمجلس سنا ریخته آنرا آتش زدند و یکی از وکلای رعایا را بقتل رسانیدند و مخالفین قیصر مجبور شدند از روم فرار کنند. کاسیوس بسوریه و بروتوس بمقدونیه رفت و بین فریقین یعنی طرفداران قیصر و قاتلین او محاربه شروع شد.
اما وارث قیصر یعنی اکتاو که خواهرزادهٔ او بود جوانی بود نوزده ساله علیل و رنگپریده. چندان شجاعت و رشادت نداشت اما بلندهمت و با حزم بود. چون بروم آمد و خواست اموال قیصر را تصرف کند نقدینه را آنطوان ضبط کرده و از ادای آن ابا میکرد لهذا اکتاو املاک قیصر و اموال خود را فروخته مبلغی هم قرض کرد و با آن پول برای خویش تهیهٔ ده هزار نفر لشکر نمود و از آنجا که بیش از آنطوان بسپاهیان خود وعدهٔ احسان میکرد جماعتی از اتباع آنطوان هم باو ملحق شدند. در این حال اکتاو اظهار خدمتگذاری بمجلس سنا کرد و چون آنطوان بمحاربهٔ یکی از قاتلین قیصر به گل پشت کوه رفته بود مجلس سنا اکتاو را مأمور نمود که بدفع آنطوان پردازد و درین موقع سیسرن خطیب معروف که سابقاً شرح حال او مذکور شده از اکتاو تقویت کامل کرد یعنی خطابهها برضد آنطوان انشاد نمود و بمناسبت اینکه دمستن[۱۵] خطیب مشهور یونانی برضد فیلیپ پدر اسکندر خطبههائی انشاد کرده که معروف به فیلیپیک[۱۶] میباشد این خطب سیسرن هم به فیلیپیک موسوم شده. باری اکتاو در شهر مدن[۱۷] آنطوان را مغلوب ساخت و او فراری شد و مجلس سنا بملاحظهٔ اینکه دیگر احتیاجی به اکتاو ندارد فرمانفرمائی را از او سلب کرد و احتراماتی که شایستهٔ او بود منظور نداشت. لکن لشکریان راضی بفرمانفرمائی دیگری نشدند و همراه اکتاو ماندند و با او بروم رفتند و آنجا مردم را وا داشتند تا اکتاو را به کنسولی منتخب نمودند.
( رجال ثلاثه ) در این ضمن لپید و حکام اسپانیا و گل با عساکر خود به آنطوان ملحق گردیدند و او با جمعی کثیر بایطالیا آمد. آنگاه اکتاو و آنطوان و لپید مصمم شدند که با یکدیکر شریک و متفق شوند. پس با یکدیکر ملاقات کردند و ترتیبات کار خود را دادند و قرارداد را بلشکریان خویش معلوم نمودند و آنها هم تصدیق کردند. آنگاه بروم رفته ملت روم را نیز وادار کردند تا ترتیبات ایشانرا تصویب نمودند و قرار برین شد که آن سه نفر رسماً برای ترتیب امور دولت جمهوری عنوان رجال ثلاثه داشته باشند و این نوبت دویم بود که تشکیل رجال ثلاثه در روم داده میشد الا اینکه نوبت اول اتفاق رجال ثلاثه رسمیت نداشت. باری رجال ثلاثه حق داشتند از خزانهٔ دولت پول برداشته بلشکریان خود انعام بدهند. بموجب قانون یعنی رأی ملت قرار برین شد که هیجده کلنی برای عساکر قدیمی تأسیس شود یعنی در هجده شهر ایطالیا املاک مردم را ضبط کرده بلشکریان واگذار کنند. پس از آن رجال ثلاثه صورتی دادند از اشخاصی که میبایست مجازات شوند و بقتل برسند و هرکس سر یکی از آن اشخاص را میآورد مبلغی انعام میگرفت و البته در این مورد هریک از رجال ثلاثه دشمنان شخصی خود را صورت داده بودند چنانکه آنطوان بواسطهٔ خطابههای فیلیپیک که سیسرن بر ضد او خوانده بود با آن مرد بزرگ دشمن شده و اسم او را در فهرست اشخاص واجبالقتل قرار داده بود لهذا آن نادرهٔ عصر بقتل رسید و سرش را برای آنطوان بردند و او بیاندازه شاد شد و حکایت کردهاند که زوجهٔ آنطوان زبان سیسرن را با سوزن سوراخ کرد بعد آن سر را در فوروم بصفهٔ تنطق گرفتند و مردم بتماشای او رفته بر عاقبت کار او گریستند. رجال ثلاثه در روم و جانب مغرب تسلط کامل داشتند لکن ناحیهٔ مشرق در تصرف قاتلین قیصر بود یعنی کاسیوس در آسیا و بروتوس در مقدونیه. هریک لشکر عظیمی داشتند لهذا آنطوان و اکتاو با هشتادهزار پیاده و بیست هزار سوار بمقدونیه رفتند و کاسیوس هم به بروتوس ملحق شد و در جلگهٔ شهر فیلیپ[۱۸] اردو زدند. اردوی رجال ثلاثه آذوقه نداشت و بنابرین مصلحت کاسیوس و بروتوس این بود که در جنگ تاخیر کنند تا قحط کار دشمنان ایشانرا بسازد لکن از لشکریان خود مطمئن نبودند و میترسیدند که طول زمان آنها را بجانب دشمن بکشاند لهذا دو نوبت در فیلیپ جدال واقع شد دفعهٔ اول بروتوس سپاه اکتاو را منهزم کرد لکن آنطوان کاسیوس را مغلوب ساخت و اردوی او را متصرف شد و کاسیوس خود را کشت. دفعهٔ دویم لشکر بروتوس نیز مقهور شد و بروتوس هم خود را بهلاکت رسانید (سنه ۴۲).[۱۹] رجال ثلاثه چون بیمنازع شدند ایالات را مابین خود تقسیم کردند. افریقا را لپید ضبط کرد. اکتاو در ایطالیا ماند. آنطوان بمشرق رفت که برای ادای اجرت و انعام سپاهیان تحصیل پول نماید و آنزمان کار بر مردم سخت شده بسیاری از ملاکان از املاک خود محروم گردیده و دچار افلاس شده خزانهٔ دولت خالی و عموم ناس مبتلا بفقر و فاقه و حتی مردم روم گرفتار قحط و غلا بودند زیرا که در آن اوقات یکی از پسران پمپه موسوم به سکستوس پمپه[۲۰] در سیسیل برای خود تهیهٔ سفاین کرده در دریا تسلط یافته مانع میشد از اینکه گندم از سیسیل و افریقا بروم حمل شود. از آنطرف اکتاو و آنطوان چون از ابتلای دشمنان آسوده شده بودند کمکم با هم بنای ناسازگاری را گذاشتند لکن لشکریان ایشان راضی بمحاربه نبودند ایشانرا مجبور کردند که در شهر برندیزی[۲۱] کار را باصلاح بگذرانند. آنطوان خواهر اکتاو را تزویج نمود و ولایات را با برادرزن خود قسمت کرد. بعد از آن باز رومیان آن هر دو را واداشتند تا با سکستوس پمپه مصالحه نمایند لهذا در رأس میزن[۲۲] با هم ملاقات کردند و فرمانفرمائی سفاین و سواحل را به سکستوس پمپه واگذار نمودند و وعده دادند که حکومت یونان را هم باو بدهند و اسباب کنسولی او را نیز فراهم آورند لکن این قرارداد دوام نکرد یعنی آنطوان و اکتاو بوعدههای خود وفا ننمودند و باو حمله بردند و سفاین او را تلف کردند و سکستوس پمپه به آسیا گریخت و آنجا گرفتار شده بقتل رسید. لشکری در مسین[۲۳] داشت لپید آنرا ضبط کرده خواست جزیرهٔ سیسیل را هم برای خود نگاه بدارد. اکتاو باردوی او رفت و سپاهیان او جانب او را رها کرده تابع اکتاو شدند و لپید بیکس شد و دست از کار کشید و گوشهگیری اختیار نمود. آنگاه صاحباختیاری دولت روم خاص دو نفر شد اکتاو در مغرب و آنطوان در مشرق (سنه ۳۶).
( آنطوان و کلئوپاتر ) بعد از جنگ فیلیپ چون آنطوان به آسیا آمد در طرسوس[۲۴] کلئوپاتر ملکهٔ مصر را احضار نمود بواسطهٔ اینکه مشارالیها به بروتوس و کاسیوس کمک کرده و آنطوان میخواست از او مواخذه نماید. اما کلئوپاتر زنی بود در غابت حسن و جمال، خوشرفتار و شیرینکلام با صباحت و ملاحت. سابقاً قیصر را فریفتهٔ خود نموده و از او پسری هم داشت. در این موقع نیز آنطوان را مفتون و شیفتهٔ خویش گردانید. از قراری که حکایت کردهاند وقتیکه کلئوپاتر بملاقات آنطوان رفت سوار سفینهای بود که بادبانهای ارغوانی و پاروهای نقره و دنبالهای از طلا داشت و خدمهٔ او مشغول نواختن چنگ و نی بودند و آن نغمات را با صوت آب دریا وفق میدادند و خود ملکه بطوری که ونوس[۲۵] (زهره) ربةالنوع جمال را تصور مینمودند لباس پوشیده و در زیر سراپردهٔ زردوزیشده دراز کشیده و پسران زیبا و دختران رعنا در اطراف او خدمت میکردند و عود و عنبر میسوختند و هوا را معطر میساختند. باری آنطوان دل داده از دنبال ملکهٔ دلفریب به اسکندریه رفت و در آنجا چندین ماه بعیش و عشرت پرداختند. گویند کلئوپاتر همواره ملازم آنطوان بود و با او بازی و شرب میکرد و در موقع شکار و حتی مشقهای نظامی هم همراه او میرفت و شبها آنطوان بلباس خادم و ملکه بلباس خادمه درآمده در کوچههای اسکندریه گردش میکردند و با مردم آمیزش مینمودند و ترتیب زندگانی داده بودند که آنرا تقلید نکردنی[۲۶] مینامیدند و حتیالامکان مخارج گزاف میکردند. در مطبخ آنطوان در آن واحد هشت گراز بسیخ میکشیدند که هر وقت غذا طلب کند یکی از آنها پخته و حاضر باشد. کلئوپاتر یک نوبت برای اینکه خوراک گرانبهائی کرده باشد مرواریدی سنگین قیمت را در فنجانی سرکه انداخته حل نمود و نوشید. خلاصه آنطوان مدتی در اسکندریه بطریق مذکور وقت تلف کرد و اکتاو در ایطالیا مشغول استحکام کار خود و اضمحلال قوای آنطوان گردید لهذا مشارالیه مجبوراً از ملکه مفارقت کرد. ملاقات برندیزی و سایر وقایع سابقالذکر واقع شد آنگاه آنطوان که خود را صاحب اختیار مشرق میدانست عازم جنگ با دولت اشکانی گردید.
( لشکرکشی آنطوان بایران ) هنگامی که آنطوان در مصر بسر میبرد پاکور پسر ارد پادشاه اشکانی در خاک روم بنای تاخت و تاز گذاشته تمام سوریه و فلسطین را مسخر کرد و یکنفر سردار رومی که بخدمت پادشاه اشکانی درآمده بود آسیای صغیر را گرفت چنانکه تمام متصرفات آسیائی روم بدست اشکانیان افتاد.
چون آنطوان از اسکندریه بایطالیا رفت سرداری به نیابت خود بدفع اشکانیان فرستاد و او پیشرفت کرده اشکانیان را مغلوب نمود و پاکور کشته شد. رومیان مجدداً مالک ولایات آسیائی خود شدند. ضمناً ارد را پسر فرهاد چهارم بقتل رسانید و آنطوان عازم گردید که بممالک اشکانیان دستاندازی نماید هم تلافی تعدیات ایشانرا بکند هم اگر ممکن شود ازین جانب مملکتستانی کند و بر اعتبارات خود بیفزاید و بنظر رومیان در مقابل اکتاو که رقیب او بود آبروئی تحصیل نماید لهذا با صد هزار نفر قشون بطرف ایران حرکت کرد و از راه ارمنستان وارد آذربایحان شد و پادشاه ارمن هم با او همدستی نموده سیزده هزار نفر باو کمک کرد و آنطوان بمحاصرهٔ قلعهٔ معتبری که ظاهراً در ناحیهٔ خسمه واقع بوده آمد لکن در این مورد تعجیل کرد و قسمتی از لشکر خود را با آلات و ادوات محاصره و محاربه عقب گذاشت و آن جماعت گرفتار فرهاد چهارم شده مغلوب و هلاک گردیدند و آلات و ادوات ایشان نیز بچنگ بادشاه اشکانی افتاد. پادشاه ارمن چون چنین دید دست از مظاهرت آنطوان کشیده بملک خود مراجعت کرد و سردار رومی کار خویش را مشکل دید و مراجعت را اولی دانست لکن در این بازگشت نیز از سختی راه و سردی هوا و کمی آذوقه و مخصوصاً تعرّض دائمی سواران پارت صدمات فوقالعاده کشید. قریب یک ماه طی طریق نمود تا برود ارس و خاک ارمنستان رسید و درین مدت بیست و چهار هزار نفر از لشکریانش تلف شدند و بعد از آن هم تا وقتیکه بفنیقیه وارد شد باز هشت هزار نفر بهلاکت رسانید (سنه ۳۶).
( جنگ اکسیوم ) علت عمدهٔ مصائبی که به آنطوان وارد آمد عشق او به کلئوپاتر بود و باینواسطه در کارها عجله داشت و میخواست زود دوباره خود را باو برساند و همین کار را هم کرد و باسکندریه رفت و زوجهٔ خود را که خواهر اکتاو بود از آمدن نزد او ممنوع نمود و در مصر بشیوهٔ سلاطین مشرقزمین لباس پوشید و تاج بر سر گذاشت و سکهای ضرب کرد که صورت خود او و ملکهٔ کلئوپاتر روی آن منقوش بود و حتی روزی دو تخت طلا نصب نمود بر یکی ملکه را نشانید و روی دیگری خود جلوس کرد و کلئوپاتر را ملکهٔ سلاطین یعنی شاهنشاه خواند و پسران او را پادشاه نامید و گفت مملکت ارمنستان و ممالک اشکانیان و سوریه و سیلیسی و فنیفیه را بایشان بخشیدم و این اول دفعه بود که سرداری رومی ولایات رومی را باجانب میبخشید.
مردم روم از حرکات آنطوان نهایت غضبناک شدند و اکتاو هم که درصدد تخریب کار او بود آتش را دامن میزد. وصیتنامهٔ آنطوان را بچنگ آورد و در مجلس سنا قرائت کرد و معلوم شد بخششهائیکه زبانی کرده در وصیتنامه نیز مقید نموده و بعلاوه توصیه کرده که او را در روم دفن نکنند بلکه در اسکندریه با کلئوپاتر در یک مقبره بگذارند. باری چون مردم روم را خوب از آنطوان رنجانید و تهیهٔ محاربه را هم دید. دست بکار شد و عنوان جنگ را با کلئوپاتر قرار داد.
آنطوان نیز پانصد سفینهٔ جنگی و صد هزار پیاده و دوازده هزار سوار فراهم کرد و باتفاق کلثوپاتر بیونان رفت که در فصل بهار بایطالیا لشکرکشی نماید اما اکتاو سپاه خود را بیونان برد و بآنطوان حمله نمود. لشکر آنطوان زیادتر از اکتاو بود و مصلحت او چنین اقتضا میکرد که در خشکی محاربه واقع شود لکن میل ملکه بجنگ دریائی بود و آنطوان از متابعت خواهش او چاره نداشت. در مقابل راس اکسیوم[۲۷] مصاف درگرفت. سفاین اکتاو عدداً کمتر اما سبکتر و چالاکتر و اجزاء بحریّهٔ او هم بهتر بودند و در هنگامهٔ جنگ ناگاه آنطوان دید سفاین کلئوپاتر شراع کشیده رو بجنوب میروند و ملکه فراری شده چون طاقت مفارقت او را نداشت دنبال او رفت و لشکرش بیسردار مانده به اکتاو ملحق گردیدند و جنگ بانتها رسید (سنه ۳۱ قبل از میلاد).
اکتاو آنطوان را باسکندریه تعاقب کرد و در آنجا آنطوان بواسطهٔ عدم همراهی سپاهیان نتوانست مقاومت نماید و عاقبت خود را بقتل رسانید و کلئوپاتر گرفتار اکتاو شد.
از قرار مذکور ملکه میخواست اکتاو را هم بدام حسن خود گرفتار نماید لکن مشارالیه سختدلی کرد و در مقابل او سکوت اختیار نمود. بعد از آنکه تمام بیانات او را شنید جواب داد ای زن دل قوی دار که آسیبی بتو نخواهد رسید. کلئوپاتر دانست تیر او بسنگ آمده و اکتاو میخواهد او را در روم جزء تشریفات نصرت خویش قرار دهد لهذا عزم کرد عمر خود را بسر رساند و چون مراقب اعمال او بودند و هیچگونه وسیلهای برای استخلاص از دنیا بجهت او نمیگذاشتند اسباب فراهم آورد که سبدی انجیر برای او بردند و در زیر انجیرها ماری پنهان کردند و ملکه مار را واداشت تا بازوی او را گزید و از هیبت عقوبتی که در پیش داشت رهانید. اکتاو پسرهای او را هم بقتل رسانید و اموال او را ضبط کرد و مصر را نیز جزء ایالات روم قرار داد و سلطنت را از آن مملکت برانداخت.
( ختم جمهوری روم ) چون اکتاو بکلی ییمنازع شد به تنهائی صاحباختیار دولت روم گردید و هرچند اقتداری که بموجب عضویت در هیئت رجال ثلاثه داشت منقضی شده لکن بواسطهٔ اعتباراتیکه حاصل نموده بدون هیچ گونه عنوان قدرت را دارا بود چون بروم مراجعت کرد در معبد ژانوس را بست و از آنجا که مردم از طول مدت محاربات و نزاعهای داخلی ملول شده بودند از برقراری صلح و امنیت شاد شدند و او را با شوق و ذوق پذیرائی کردند. قیمت اراضی بالا رفت و نرخ مرابحه که بصد دوازده رسیده بود بصد چهار تنزل نمود و مجلس سنا حکم کرد اسم او را در دعا و نماز ذکر کنند و برای اطاعت او قسم یاد نمایند و باو اجازه داد در جلوخانهٔ خود تاجی از شاخهای غار بگذارد ولقب امیر سنا اختیار کند و این لقب را بکسی میدادند که در مجلس سنا مقدم بر هرکس تکلم میکرد.
اکتاو باجرای شغل سانسور پرداخت و حال آنکه چهل سال بود این عمل متروک مانده پس فهرست سناتورها و راکبین را جرح و تعدیل کرد و در آن موقع عدد افراد ملت روم به هشت کرور نفر رسیده در صورتیکه چهل سال قبل از آن کمتر از یک کرور بود. بعبارة اخری دراین زمان تمام سکنهٔ گل پیش کوه جزء ملت روم شده بودند.
اکتاو محض حفظ ظاهر پس از انجام وظایف خود اقتداراتیکه داشت به مجلس سنا تقویض نمود لکن آن مجلس از او استدعا کرد که کناره نکند و باز همان اقتدارات را داشته باشد پس رسماً فرمانفرمائی کل عساکر و حکومت ایالات را باو واگذار نمود و عنوان امپراطور[۲۸] باو داد و معنی این کلمه در آنزمان فقط فرمانفرما بود و معنی حالیه را نداشت و باز برای اینکه او را تفخیم مخصوص کرده باشند لقب تازهای برای او وضع کردند و آن کلمهٔ اگوست[۲۹] بود که بمعنی معظم میباشد و جزء اسم اکتاو گردیده است. پس برحسب ظاهر عناوین و مشاغل و مناصب سابقهٔ دولت روم و مجلس سنا و مجلس ملی بجای خود باقی است لکن اکتاو اگوست با لقب امپراطوری و فرمانفرمائی کل قشون رئیس مطلق دولت و در واقع سلطان میباشد. جمهوری و تسلط سنا از میان رفته و دولت روم سلطنتی و امپراطوری شده است.
- ↑ Cléopâtra
- ↑ Pharnace
- ↑ Cappadoce
- ↑ Veni, vidi, vici
- ↑ Juba
- ↑ Thapaus
- ↑ Utique
- ↑ Munda
- ↑ Antoine
- ↑ Brutus
- ↑ Casius
- ↑ Juillet - باید دانست که اسم شخصی قیصر Julius بوده و قیصر César اسم خانوادهٔ اوست و چون اولین امپراطورهای روم از خانوادهٔ قیصر بوده این لفظ بعدها لقب سلاطین روم شد اما ماه پنجم از شهور رومی باسم شخصی قیصر منسوب شده و کلیةً ترتیب مذکور را که در شهور و سنوات داده فرنگیها باسم شخصی او منسوب کرده Calendrier Julien گویند.
- ↑ Lépide
- ↑ Octave
- ↑ Démosthène
- ↑ Philippiques
- ↑ Modène
- ↑ Philippes
- ↑ این بروتوس خواهرزاده و داماد کاتن اوتیک و مردی باغیرت و نجیب و عالیهمت بوده. بعقیدهٔ بعضی نسبش به آن بروتوس که تارکن را از روم اخراج کرد و تاسیس جمهوری نمود میرسیده. بهرحال طالب آزادی وطن و ملت خویش بوده و بهمین ملاحظه بقتل قیصر که دوست خاص او بود راضی شد لکن در اینوقت که دید آن قتل نفس بیفایده شد و مقصودی که او داشت بعمل نیامد پشیمان شده کلماتیکه دلالت بر یأس از روزگار و پیشرفت نیات حسنه میکرد ادا نمود که از جمله گفت ای تقوی تو اسمی بیمعنی هستی و من ترا حقیقت پنداشتم. بعدها بروتوس و کاسیوس را آخرین رومیان لقب دادند یعنی آنها آخر کسانی بودند که صفات حسنهٔ رومیان قدیم را داشتند.
- ↑ Sextus_Pompée
- ↑ Brindisi یا Brindes
- ↑ Misène
- ↑ Messine
- ↑ Tarse
- ↑ Vénus
- ↑ La vie inimitable
- ↑ Actium
- ↑ Imperator (empereur)
- ↑ Auguste