تاریخ نو/۳۵
اسباب و اوضاعخانهٔ ایلچی را به باد تاراج دادند و پس از این اعمال به مسجد جامع رفتهمیرزای مجتهد را به دولتسرای خود برده او را به معاونت خود در صورت تعرض دولت ایران به ایشان مطمئن ساخته متفرق شدند و خاقان مغفور از ظهور این واقعه که منافات تمام با یگانگی دولت علیه روس داشت دلتنگ شده به فکر چارهٔ کار افتادند.
ذکر رسیدن خبر قتل ایلچی به دارالسلطنهٔ تبریز و مأمور شدن امیرزاده خسرومیرزا به عذرخواهی این عمل به دولت روسیه و بردن مصالحهنامه
نایبالسلطنه از زمانی که از دارالخلافه عود فرموده وارد دارالسلطنهٔ تبریز شده بودند در انجام تدارکات سفر دارالسلطنهٔ پترزبورگ مشغولی داشتند و این دعاگوی دولت شاهی را که از اردبیل احضار فرموده بودند برای آن بود که دستورالعمل مرحمت شود که در تدارک خود بوده از ملتزمین رکاب تا ولایت تفلیس باشد و حکم فرموده بودند که پنجاه نفر سواره از جوانان شاهیسون و کدخدازادگان آن طایفه با اسبهای قیمتی و یراق و رشتههای طلا با اسباب و اوضاع جلال برای آنها تدارک دیده از ملتزمین رکاب باشند و منظور داشتند که در آن سفر سیصد نفر سواره با رشمه و بست تفنگ و شاه قطار طلا و سایر اسباب تجمل که دویست مثقال طلا در هر سوار مصروف شده باشد در رکاب باشند.
نظر به این مقدمات این دعاگوی دولت شاهی را مرخص اردبیل فرموده این دعاگو وارد اردبیل و به تدارک سفر مشغولی داشت و در همان چند روز بنای حرکت نایبالسلطنه از دارالسلطنهٔ تبریز به دارالسلطنه پترزبورگ بود که خبر کشته شدن ژنرال گریبایدوف را به نحوی که مذکور شد خاقان مغفور به نایبالسلطنه رسانید و نایبالسلطنه از شنیدن این حکایت محزون شده به فکرهای دور و دراز افتادند و در چنین وقتی که برای دولت علیهٔ ایران هیچگونه استعدادی میسر نبود و نمیشد چنین حادثهٔ عظیم واقع شده عقول عقلا در تدارک این کار متحیر مانده جمود در آراء پیدا شده هیچ یک از مصلحتبینان را مصلحتی متناسب به حال دولت به خاطر نمیرسید سرکار نایبالسلطنه را به الهام ملهمان غیبی به خاطر رسید که مصلحت دولت آن است که در چنین وقتی که مابین دولت روم و روس منازعه قائم و برپاست اگر به نحو خوشی عذرخواهی این عمل بشود یحتمل که امپراطور عذرپذیر شده منازعهٔ دولت ایران را در مقام دولتداری سربار منازعهٔ دولت روم ننمایند و نایبی را که در دارالخلافه سلامت مانده بود احضار فرموده او را امیدوار داشته تصدیق کیفیت دارالخلافه را در بیدخلی امنای دولت علیه ایران در این امر از او گرفته با چاپار روانهٔ تفلیس به نزد ژنرال مرشل بسقویچ فرستادند و خواستن عذر را از دولت امپراطور به این نحو مصلحت دیدند که امیرزاده خسرومیرزا را با اعاظم امرای دربخانهٔ دارالسلطنهٔ تبریز را به دارالملک تفلیس به نزد ژنرال مرشل بسقویچ فرستاده و به هر رفتار و گفتار که ژنرال مزبور مصلحت داند فرستادگان دولت علیه اقدام نمایند و مصلحت دید دولتی را به همین مقال ختم نموده به خدمت خاقان مغفور عرضه داشت کردند و به روانه کردن امیرزاده خسرومیرزا عازم شدند و از امرا و امنای دولت محمدخان امیرنظام و میرزا محمد تقیخان که حال تحریر به منصب وزارت ایران و ملقب به اتابیک اعظم از پادشاه جهان خلد اللّه ملکه سرافرازی دارند و مقرب الخاقان حاجیمیرزا مسعود انصاری و محمد حسینخان ایشیک آقاسی باشی را مقرر فرمودند که به تدارک رفتن مشغول شوند و به تعجیل هرچه تمامتر تدارکات امیرزاده خسرومیرزا دیده از راه قراباغ و گنجه روانهٔ تفلیس داشتند و مقید به رسیدن نوشتجات دولتی دارالخلافه نشده رساندن نوشتجات دولتی را در عهدهٔ چاپاران گذاشتند و به ژنرال بسقویچ نوشتجات دوستانه نوشته و به عذرهای مقرون به صواب معتذر شدند و حکم فرمودند که از مصلحت دید ژنرال بسقویچ بیرون نباشند و امیرزاده خسرومیرزا با همراهان از آب ارس گذشته روانهٔ تفلیس گردیدند.
ذکر واقعهٔ طالش و حرکت میرحسنخان که در این بین واقع شد و رفع آن به تقدیر ملک منان
چنانکه مسطور آمد مملکت طالش و قصبهٔ لنکران بایست به دولت روس واگذار