| | | | | | |
|
ای لب و زلفین تو مهره و افعی بهم |
|
افعی تو دام دیو مهرهی تو مهر جم |
|
|
در ختنی روی تو حجلهی زنگی عروس |
|
در یمنی جزع تو حجرهی هندی صنم |
|
|
مریم آبستن است لعل تو از بوسه باش |
|
تا به خدایی شود عیسی تو متهم |
|
|
ای دو لبت نیست هست، هست مرا کرده نیست |
|
هرچه ز جان هست بیش با لبت از نیست کم |
|
|
خاک توام سایهوار سایه ز من در مدزد |
|
نار نهام برمجوش، مار نهام در مرم |
|
|
خود چه زیانت بود گر به قبول سگی |
|
عمر زیان کردهای از تو شود محتشم |
|
|
در طلبت کار من خام شد از دست هجر |
|
چون سگ پاسوخته دربدرم لاجرم |
|
|
صورت عین شین و قاف در سر یعنی که عشق |
|
نقش الف لام میم در دل یعنی الم |
|
|
خون چو خاقانی ریختهی لعل توست |
|
قصه مخوان خون او بازده از لعل هم |
|
|
ماهی و خون را دیت شاه دهد ز آنکه هست |
|
عاقلهی دور ماه شاه ولی النعم |
|
|
ابر صواعق سنان، بحر جواهر بنان |
|
روح ملایک سپاه، مهر کواکب حشم |
|