خاقانی (قطعات)/خاقانیا جوانی و امن و کفاف هست
خاقانیا جوانی و امن و کفاف هست | بالای این سه چیز در افزای کس نیافت | |||||
چون هر سه داری از همه کس شکر بیش کن | کاین هر سه کیمیاست به یک جای کس نیافت | |||||
به ماه چارده میماند آن بت | که اکنون چارده سالش رسیده است | |||||
مه نو کرد ماه چارده را | به رنجی کز پی نه ماه دیده است | |||||
خطی مجهول دیدم در مدینه | بدانستم که آن خط آشنا نیست | |||||
بر آن خط اولین سطری نبشته | که جوزا نزد خورشید سما نیست | |||||
به جان پادشا سوگند خوردم | که نزد پادشاه جز پادشا نیست | |||||
چو خاقانی نداند کاین چه سر است | جواب این سخن گفتن روا نیست |