خاقانی (قطعات)/شاخ دولت به نزد خاقانی
شاخ دولت به نزد خاقانی | میوه افشاندنش نمیارزد | |||||
چرب و شیرین خوانچهی دنیا | به مگس راندنش نمیارزد | |||||
زر طلب کردن از در ملکان | آفرین خواندنش نمیارزد | |||||
زندگی خفتگی است خاقانی | خفته آگه به یک نفس گردد | |||||
ایهنمه کارهای پهن و دراز | تنگ و کوته به یک نفس گردد | |||||
نیت من نکوست در حق دوست | دوستان را نیت نکو باشد | |||||
بد او نیک من بود چه عجب | زشت من نیز خوب او باشد | |||||
همه هم شهریان خاقانی | با وی از کبر درنیامیزند | |||||
چه عجب زاد را به یکجایند | لیک با یکدگر نیامیزند |