| | | | | | |
|
یکی دو زایند آبستنان مادر طبع |
|
ز من بزاد به یکباره صدهزار پسر |
|
|
یکان یکان حبشی چهره و یمانی اصل |
|
همه بلال معانی، همه اویس هنر |
|
|
یگانهی دو سرا و سه وقت و چار ارکان |
|
امیر پنج حس و شش جهات و هفت اختر |
|
|
مرا چه نقصان گر جفت من بزاد کنون |
|
به چشم زخم هزاران پسر یکی دختر |
|
|
که دختری که ازینسان برادران دارد |
|
عروس دهرش خوانند و بانوی کشور |
|
|
اگر بمیرد باشد بهشت را خاتون |
|
وگر بماند زیبد مسیح را خواهر |
|
|
اگرچه هست بدینسان خداش مرگ دهاد |
|
که گور بهتر داماد و دفت اولیتر |
|
|
اگر نخواندی نعم الختن برو برخوان |
|
وگر ندیدی دفن البنات شو بنگر |
|
|
مرا به زادن دختر چه خرمی زاید |
|
که اش مادر من هم نزادی از مادر |
|
|
سخن که زادهی خاقانی است دیر زیاد |
|
که آن ز نه فلک آمد نه از چهار گهر |
|