خواجوی کرمانی (غزلیات)/اشارت کرده بودی تا بیایم

خواجوی کرمانی (غزلیات) از خواجوی کرمانی
(اشارت کرده بودی تا بیایم)
  اشارت کرده بودی تا بیایم بگو چون بی سر و بی پا بیایم  
  من شوریده دل را از ضعیفی ندانی باز اگر فردا بیایم  
  گرم رانی بگو تا باز گردم وگر خوانی بفرما تا بیایم  
  بهر منزل که فرمایی بدیده چه جابلقا چه جابلسا بیایم  
  اگر برفست وگر باران نترسم اگر بادست وگر سرما بیایم  
  اگر خواهی که با تن‌ها نباشم نه با تن‌ها من تنها بیایم  
  وگر گوئی بیا تا قعر دریا ز بهر لل لالا بیایم  
  بدان جایی که گوهر می‌توان یافت اگر کوهست و گر دریا بیایم  
  ایا کوی تو منزلگاه خواجو چه فرمایی نیایم یا بیایم