خواجوی کرمانی (غزلیات)/ای خوشه چین سنبل پرچینت سنبله
ای خوشه چین سنبل پرچینت سنبله | وی بر قمر ز عنبر تر بسته سلسله | |||||
وی تیر چشم مست تو پیوسته در کمان | وی آفتاب روی تو طالع ز سنبله | |||||
بازار لاله بشکن و مقدار گل ببر | برلاله زن گلاله و برگل فکن کله | |||||
در ده شراب روشن و در تیره شب مرا | از عکس جام باده برافروز مشعله | |||||
فصل بهار و موسم نوروز خوش بود | در سر نوای بلبل و در دست بلبله | |||||
گل جامه چاک کرده و نرگس فتاده مست | وز عندلیب در چمن افتاده غلغله | |||||
در وادی فراق چو خواجو قدم زند | از خون دل گیاش بروید ز مرحله |