خواجوی کرمانی (غزلیات)/ای روان از شکر تنگ تو شکر تنگ تنگ
ای روان از شکر تنگ تو شکر تنگ تنگ | گل برآورده ز شرم آن رخ گلرنگ رنگ | |||||
هست در زنجیر زلف دلربایت دل فراخ | لیک دل همچون دل ریش من دلتنگ تنگ | |||||
ناوک چشمت چو باد آرم ز خون چشم من | لعل پیکانی شود فرسنگ در فرسنگ سنگ | |||||
ای بت گلرخ بگردان بادهی گلرنگ را | تا برد ز آئینهی جانم می چون زنگ زنگ | |||||
بلبل دستان سرا را گو برآر آوای نای | مطرب بلبل نوا را گو بزن در چنگ چنگ | |||||
باز چون گلگون می ساقی بمیدان در فکند | ای حریفان برکشید اسب طرب را تنگ تنگ | |||||
نام و ننگ ار عاشقی در باز خواجو در رهش | زانکه باشد عشق بازانرا ز نام و ننگ ننگ |