خواجوی کرمانی (غزلیات)/ای ملک دلم خراب کرده
ای ملک دلم خراب کرده | در کشتن من شتاب کرده | |||||
پیش لب لعلت آب حیوان | خود را ز خجالت آب کرده | |||||
رخسارهی لاله و سمن را | از سنبل تر نقاب کرده | |||||
جز زلف و رخت که دید روزی | شب سایهی آفتاب کرده | |||||
پیرامن ماه خط سبزش | نقشیست ز مشک ناب کرده | |||||
جعد تو نسیم صبحدم را | سرمایهی اضطراب کرده | |||||
خون جگرم بغمزه خورده | بنیاد دلم خراب کرده | |||||
ساقی غمت ز خون چشمم | می در قدح شراب کرده | |||||
برآتش لعل آبدارت | خواجو دل و جان کباب کرده |