خواجوی کرمانی (غزلیات)/ای چشم تو بند مستان
ای چشم تو بند مستان | روی تو چراغ بت پرستان | |||||
بادام تو نقل میگساران | عناب تو کام تنگدستان | |||||
مرجان تو پرده دار لل | ریحان تو خادم گلستان | |||||
رخسار تو در شکنج گیسو | رخشنده چو شمع در شبستان | |||||
سرنامهی حسن یا خطست این | عنوان جمال یا رخست آن | |||||
ای شمع مریز اشک خونین | گریه چه دهی بیاد مستان | |||||
صد جامه دریدهام چو غنچه | بر زمزمهی هزار دستان | |||||
سرخاب قدح تهمتنانرا | از پای در آورد بدستان | |||||
خواجو دهن قرابه بگشای | وز لعل پیاله کام بستان |