خواجوی کرمانی (غزلیات)/ای چشم می پرستت آشوب چشم بندان
ای چشم می پرستت آشوب چشم بندان | وی زلف پر شکستت زنجیر پای بندان | |||||
مهپوش شب نمایت شام سحرنشینان | یاقوت جان فزایت کام نیازمندان | |||||
رویت بدل فروزی خورشید بت پرستان | زلفت بدستگیری اومید مستمندان | |||||
از شام روز پوشت سرگشته تیره روزان | وز نقش دلفریبت آشفته نقش بندان | |||||
آهوی نیمه مستت صیاد شیرگیران | هندوی بت پرستت زنار هوشمندان | |||||
کفرت ز راه تحقیق ایمان پاک دینان | دردت ز روی تعیین درمان دردمندان | |||||
خواجو جفای دشمن تا کی کند تحمل | مپسند بروی آخر غوغای ناپسندان |