خواجوی کرمانی (غزلیات)/ای کرده تیره شب را بر آفتاب منزل
ای کرده تیره شب را بر آفتاب منزل | دلرا ز چین زلفت برمشک ناب منزل | |||||
تا در درون چشمم خرگاه زد خیالت | مه را بسان ماهی بینم در آب منزل | |||||
باید که رحمت آرد آنکو شراب دارد | برتشنهئیکه باشد او را سراب منزل | |||||
ره چون برم به کویت زانرو که نادر افتد | در آشیان عنقا کرده ذباب منزل | |||||
یک ذره مهر رویت خالی نگردد از دل | زیرا که گنج باشد کنج خراب منزل | |||||
بنگر در اشک مستان عکس جمال ساقی | همچون قمر که سازد جام شراب منزل | |||||
خواجو که غرقه آمد در ورطهی جدایی | بر ساحل وصالت بیند بخواب منزل |