خواجوی کرمانی (غزلیات)/ز زلفش نافهی تاتار تاریست
ز زلفش نافهی تاتار تاریست | که هر تار از سر زلفش تتاریست | |||||
ز شامش صد شکن بر زنگبارست | ولی هر چین ز شامش زنگباریست | |||||
از آن دردانه تا من بر کنارم | کنارم روز و شب دریا کناریست | |||||
مروساقی که بی آن لعل میگون | قدح نوشیدنم امشب خماریست | |||||
کسی کز خاک کوی دوست ببرید | برو زو در گذر کو خاکساریست | |||||
رسن بازی کنم با سنبلت لیک | پریشانم که بس آشفته کاریست | |||||
قوی جعدت پریشانست و درتاب | ز ریحان خطت گوئی غباریست | |||||
هرآنکو برک گلبرک تو دارد | به چشمش هر گلی مانند خاریست | |||||
گهی کز خاک خواجو بردمد خار | یقین میدان که بازش خار خاریست |