| | | | | | |
|
شمع ما مامول هر پروانه نیست |
|
گنج ما محصول هر ویرانه نیست |
|
|
کی شود در کوی معنی آشنا |
|
هر که او از آشنا بیگانه نیست |
|
|
ترک دام و دانه کن زیرا که مرغ |
|
هیچ دامی در رهش جز دانه نیست |
|
|
در حقیقت نیست در پیمان درست |
|
هر که او با ساغر و پیمانه نیست |
|
|
پند عاقل کی کند دیوانه گوش |
|
زانکه عاقل نیست کو دیوانه نیست |
|
|
نیست جانش محرم اسرار عشق |
|
هر کرا در جان غم جانانه نیست |
|
|
گر چه ناید موئی از زلفش بدست |
|
کیست کش موئی از و در شانه نیست |
|
|
گفتمش افسانه گشتم در غمت |
|
گفت این دم موسم افسانه نیست |
|
|
گفتمش بتخانه ما را مسجدست |
|
گفت کاینجا مسجد و بتخانه نیست |
|
|
گفتمش بوسی بده گفتا خموش |
|
کاین سخنها هیچ درویشانه نیست |
|
|
گفتمش شکرانه را جان میدهم |
|
گفت خواجو حاجت شکرانه نیست |
|