خواجوی کرمانی (غزلیات)/صوفی اگرش بادهی صافی نچشانند
صوفی اگرش بادهی صافی نچشانند | صاحبنظران صوفی صافیش نخوانند | |||||
بنگر که مقیمان سراپردهی وحدت | در دیر مغان همسبق مغبچگانند | |||||
رو گوش کن از زمزمهی ناله ناقوس | آن نکته که ارباب خرد واله از آنند | |||||
در حلقهی رندان خرابات مغان آی | تا یکنفس از خویشتنت باز رهانند | |||||
از کعبه چه پرسی خبر اهل حقیقت | کاین طایفه در کوی خرابات مغانند | |||||
از مغبچگان میشنوم نکتهی توحید | و ارباب خرد معنی این نکته ندانند | |||||
سر حلقهی رندان خرابات چو خواجوست | زان همچو نگینش همه در حلقه نشانند |