خواجوی کرمانی (غزلیات)/مشنو که مرا با لب لعلت هوسی نیست
مشنو که مرا با لب لعلت هوسی نیست | کاندر شکرستان شکری بی مگسی نیست | |||||
کس نیست که در دل غم عشق تو ندارد | کانرا که غم عشق کسی نیست کسی نیست | |||||
باز آی که با هم نفسی خوش بنشینیم | کز عمر کنون حاصل ما جز نفسی نیست | |||||
تنها نه مرا با رخ و زلفت هوسی هست | کامروز کسی نیست که صاحب هوسی نیست | |||||
شب نیست که فریاد بگردون نرسانم | لیکن چه توان کرد که فریاد رسی نیست | |||||
برطرف چمن نالهاش آن سوز ندارد | هر بلبل دلسوخته کاندر قفسی نیست | |||||
از قافلهی عشق به جز نالهی خواجو | در وادی هجران تو بانگ جرسی نیست |