| | | | | | |
|
هندوی آن کاکل ترکانه میباید شدن |
|
یا چو هندو بندهی ترکان نمیباید شدن |
|
|
ماه بزم افروز و عالم سوز من چون حاضرست |
|
پیش شمع عارضش پروانه میباید شدن |
|
|
تا مگر گنجی بدست آید ترا عمری دراز |
|
معتکف در کنج هر ویرانه میباید شدن |
|
|
ملک جانرا منزل جانانه میباید شناخت |
|
وانگه از جان طالب جانانه میباید شدن |
|
|
از سر افسانه و افسون همی باید گذشت |
|
یا به عشقش در جهان افسانه میباید شدن |
|
|
تا شود بتخانه از روی حقیقت کعبهات |
|
با هوای کعبه در بتخانه میباید شدن |
|
|
هر چه میبینی برون از دانه و دام تو نیست |
|
فارغ از دام و بری از دانه میباید شدن |
|
|
بابت پیمان شکن پیمانه نوش و غم مخور |
|
زانکه شادی خوردهی پیمانه میباید شدن |
|
|
گفتم ار شکرانه میخواهی به جان استادهام |
|
گفت خواجو از پی شکرانه میباید شدن |
|