خواجوی کرمانی (غزلیات)/گر از جور جانان ننالی رواست
گر از جور جانان ننالی رواست | که دردی که از دوست باشد دواست | |||||
چه بویست کارام دل میبرد | مگر بوی زلف دلارام ماست | |||||
عجب دارم از جعد مشکین او | که با اوست دایم پریشان چراست | |||||
نه تنها بدامش نهم پای بند | بهر تار مویش دلی مبتلاست | |||||
تو گوئی که صد فتنه بیدار شد | چو جادویش از خواب مستی بخاست | |||||
بتابیش ازین قصد آزار من | مکن زانک هر نیک و بد را جزاست | |||||
گدایی چو خواجو چه قدرش بود | که درخیل خوبان سلیمان گداست |