خواجوی کرمانی (غزلیات)/گفتا تو از کجایی کاشفته مینمایی
گفتا: تو از کجایی کاشفته می نمایی؟ گفتم منم غریبی از شهر آشنایی
گفتا: کدام مرغی؟ کز این مقام خوانی گفتم که: خوش نوایی از باغ بی نوایی گفتا: ز قید هستی رو مست شو که رستی گفتم: به می پرستی، جستم ز خود رهایی گفتا: جوی نیرزی، گر زهد و توبه ورزی گفتم که: توبه کردم از زهد و پارسایی گفتا: به دل ربایی ما را چگونه دیدی؟ گفتم: چو خرمنی گل در بزم دلربایی گفتا: بگو که خواجو در چشم ما چه بیند؟ گفتم: حدیث مستان سری بود خدایی