| | | | | | |
|
یاد باد آنکو مرا هرگز نگوید یاد باد |
|
کی رود از یادم آنکش من نمیآیم بیاد |
|
|
آه از آن پیمان شکن کاندیشه از آهم نکرد |
|
داد از آن بیدادگر کز سرکشی دادم نداد |
|
|
از حیای چشمهی نوشش شد آب خضرآب |
|
با نسیم خاک کویش هست باد صبح باد |
|
|
نیکبخت آنکو ز شادی و نشاط آزاد شد |
|
زانکه تا من هستم از شادی نیم یک لحظه شاد |
|
|
بندهی آن سرو آزادم وگر نی راستی |
|
مادر فطرت ز عالم بنده را آزاد زاد |
|
|
در هوایش چون برآمد خسرو انجم ببام |
|
ذرهوار از مهر رخسارش ز روزن در فتاد |
|
|
چون بدین کوتاه دستی دل بر ابرویش نهم |
|
کاتش سوزنده را برطاق نتوانم نهاد |
|
|
برگشاد ناوکش دل بستهایم از روی آنک |
|
پای بندانرا ز شست نیکوان باشد گشاد |
|
|
گفتمش دور از تو خواجو را که باشد همنفس |
|
گفت باد صبحگاهی کافرین بر باد باد |
|