| | | | | | |
|
در خموشی همه صلح است نه جنگ است اینجا |
|
غنچه شو، دامن آرام به چنگ است اینجا |
|
|
چشم بربند گرت ذوق تماشایی هست |
|
صافی آینه درکسوت زنگ است اینجا |
|
|
گر دلت ره ندهد جرم سپهبختی تست |
|
خانهٔ آینه بر رویکه تنگ است اینجا |
|
|
طایر عیش مقیم قفس حیرانیست |
|
مگذر ازگلشن تصویرکهرنگ استاینجا |
|
|
در ره عشق ز دل فکر سلامت غلط است |
|
گرهمهسنگبود شیشه بهچنگ استاینجا |
|
|
چرخپیمانه بهدور افکن یکجام تهی است |
|
مستی ما وتو آوازترنگ است اینجا |
|
|
شوق دل همسفر قافلهٔ بیهوشیست |
|
قدم راهروان گردش رنگ است اینجا |
|
|
از ستمدیدگی طالع ما هیچ مپرس |
|
آنچه پیش تونگاهست خدنگ است اینجا |
|
|
طرف دیدهٔ خونبار نگردی زنهار |
|
اشک چون آینه شدکام نهنگ است اینجا |
|
|
شیشه ناداده زکف مستی آزادی چند |
|
دامن ناز پری در ته سنگ است اینجا |
|
|
دو جهان ساغرتکلیف زخود رفتن ماست |
|
دل هرکس بتپد قافیه تنگ است اینجا |
|
|
منزل عیش به وحشتکدهٔ امکان نیست |
|
چمنازسایهٔ گل پشتپلنگاست اینجا |
|
|
وحشت آن استکه ناآمده از خود برونم |
|
ورنه تا عزم شتاب است درنگ است اینجا |
|
|
بیدل افسردگیم شوخی آهی دارد |
|
تاشرر هست ز خودرفتن سنگاست اینجا |
|