دیوان حافظ/اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش
۲۷۳ | اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش | حریف خانه و گرمابه و گلستان باش | ۲۸۵ | |||
شکنج زلف پریشان بدست باد مده | مگو که خاطر عشّاق گو پریشان باش | |||||
گرت هواست که با خضر همنشین باشی | نهان ز چشم سکندر چو آب حیوان باش | |||||
زبور عشق نوازی نه کار هر مرغیست | بیا و نوگل این بلبل غزلخوان باش | |||||
طریق خدمت و آیین بندگی کردن | خدای را که رها کن بما و سلطان باش | |||||
دگر بصید حرم تیغ برمکش زنهار | وزان که با دل ما کردهٔ پشیمان باش | |||||
تو شمع انجمنی یکزبان و یکدل شو | خیال و کوشش پروانه بین و خندان باش | |||||
کمال دلبری و حسن در نظربازیست | بشیوهٔ نظر از نادران دوران باش | |||||
خموش حافظ و از جور یار ناله مکن | ||||||
ترا که گفت که در روی خوب حیران باش |