دیوان حافظ/خنک نسیم معنبر شمامه دلخواه
۴۱۶ | خنک نسیم معنبر شمامهٔ دلخواه | که در هوای تو برخاست بامداد پگاه | ۴۱۷ | |||
دلیل راه شو ای طایر خجسته لقا | که دیده آب شد از شوق خاک آن درگاه | |||||
بیاد شخص نزارم که غرق خون دلست | هلال را ز کنار افق کنید نگاه | |||||
منم که بی تو نفس میکشم زهی خجلت | مگر تو عفو کنی ور نه چیست عذر گناه | |||||
ز دوستان تو آموخت در طریقت مهر | سپیده دم که صبا چاک زد شعار سیاه | |||||
بعشق روی تو روزی که از جهان بروم | ز تربتم بدمد سرخ گل بجای گیاه | |||||
مده بخاطر نازک ملالت از من زود[۱] | ||||||
که حافظ تو خود این لحظه گفت بسم الله |
- ↑ چنین است در م س ی و سودی، نخ ق: ره، خ: دور (?).