دیوان حافظ/خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم

۳۲۲  خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم بصورت تو نگاری ندیدم و نشنیدم[۱]  ۳۵۵
  اگر چه در طلبت همعنان باد شمالم بگرد سرو خرامان قامتت نرسیدم  
  امید در شب زلفت بروز عمر نبستم طمع بدور دهانت ز کام دل ببریدم  
  بشوق چشمهٔ نوشت چه قطرها که فشاندم ز لعل باده فروشت چه عشوها که خریدم  
  ز غمزه بر دل ریشم چه تیرها که گشادی ز غصّه بر سر کویت چه بارها که کشیدم  
  ز کوی یار بیار ای نسیم صبح[۲] غباری که بوی خون دل ریش از آن تراب شنیدم  
  گناه چشم سیاه تو بود و گردن دلخواه که من چو آهوی وحشی ز آدمی برمیدم  
  چو غنچه بر سرم از کوی او گذشت نسیمی که پرده بر دل خونین ببوی او بدریدم  
  بخاک پای تو سوگند[۳] و نور دیدهٔ حافظ  
  که بی رخ تو فروغ از چراغ دیده ندیدم  


  1. بسیاری از نسخ اینجا بیت ذیل را علاوه دارند: امید خواجگیم بود بندگی تو جستمهوای سلطنتم بود خدمت تو گزیدم.
  2. خ: وصل.
  3. این واو در عموم نسخ قدیمه و نیز در شرح سودی بر حافظ موجود است و بنابرین «نور دیدهٔ حافظ» عطف خواهد بود بر «خاک پای تو» یعنی سوگند بخاک پای تو و نور دیدهٔ حافظ، ولی در نسخ جدیده واو مزبور ساقط است و واضح است که «نور دیدهٔ حافظ» را منادی فرض کرده‌اند.