دیوان حافظ/خیز و در کاسه زر آب طربناک انداز
۲۶۴ | خیز و در کاسهٔ زر آب طربناک انداز | پیشتر زانکه شود کاسهٔ سر خاکانداز | ۲۵۹ | |||
عاقبت منزل ما وادی خاموشانست | حالیا غلغله در گنبد افلاک انداز | |||||
چشمِ آلوده نظر از رخ جانان دورست | بر رخ او نظر از آینهٔ پاک انداز | |||||
بسر سبز تو ای سرو که گر خاک شوم | ناز از سر بنه و سایه برین خاک انداز | |||||
دل ما را که ز مار سر زلف تو بخست | از لب خود بشفاخانهٔ تریاک انداز | |||||
ملک این مزرعه دانی که ثباتی ندهد | آتشی از جگر جام در املاک انداز | |||||
غسل در اشک زدم کاهل طریقت گویند | پاک شو اوّل و پس دیده بر آن پاک انداز | |||||
یا رب آن زاهد خودبین که بجز عیب ندید | دود آهیش در آیینهٔ ادراک انداز | |||||
چون گل از نکهت او جامه قبا کن حافظ | ||||||
وین قبا در ره آن قامت چالاک انداز |