دیوان حافظ/دلم رمیده لولیوشیست شورانگیز
۲۶۶ | دلم رمیدهٔ لولی وشیست شورانگیز | دروغ وعده و قتّال وضع و رنگآمیز | ۲۶۰ | |||
فدای پیرهن چاک ماهرویان باد | هزار جامهٔ تقویّ و خرقهٔ پرهیز | |||||
خیال خال تو با خود بخاک خواهم برد | که تا ز خال تو خاکم شود عبیرآمیز | |||||
فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی | بخواه جام و گلابی بخاک آدم ریز[۱] | |||||
پیاله بر کفنم بند تا سحرگه حشر | بمی ز دل ببرم هول روز رستاخیز | |||||
فقیر و خسته بدرگاهت آمدم رحمی | که جز ولای توام نیست هیچ دست آویز | |||||
بیا که هاتف میخانه دوش با من گفت | که در مقام رضا باش و ز قضا مگریز | |||||
میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست | ||||||
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز |
- ↑ ق نخ و بسیاری از نسخ دیگر در اینجا بیت ذیل را علاوه دارند: غلام آن کلماتم که آتش انگیزدنه آب سرد زند در سخن بر آتش تیز.