دیوان حافظ/دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش

۲۸۶  دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش وز شما پنهان نشاید کرد سرّ می فروش  ۲۹۱
  گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع سخت میگردد[۱] جهان بر مردمان سختکوش  
  وانگهم درداد جامی کز فروغش بر فلک زهره در رقص آمد و بربط زنان میگفت نوش  
  با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام نی گرت زخمی رسد آئی چو چنگ اندر خروش  
  تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش  
  گوش کن پند ای پسر وز بهر دنیا غم مخور گفتمت چون دُر حدیثی گر توانی داشت هوش  
  در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنید زانکه آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش  
  بر بساط نکته دانان خودفروشی شرط نیست یا سخن دانسته گو ای مرد عاقل یا خموش  
  ساقیا می ده که رندیهای حافظ فهم کرد  
  آصف[۲] صاحب قران جرم بخش عیب پوش  


  1. بعضی نسخ : میگیرد.
  2. چنین است در جمیع نسخ که نزد اینجانب موجود است بدون استثنا و همچنین در شرح سودی بر حافظ، بعضی نسخ چاپی : خسرو.