دیوان حافظ/راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
۷۲ | راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست | آنجا جز آنکه جان بسپارند چاره نیست | ۸۱ | |||
هر گه که دل بعشق دهی خوش دمی بود | در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست | |||||
ما را ز منع عقل مترسان و می بیار | کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست | |||||
از چشم خود بپرس که ما را که میکشد | جانا گناه طالع و جرم ستاره نیست | |||||
او را بچشم پاک توان دید چون هلال | هر دیده جای جلوهٔ آن ماهپاره نیست | |||||
فرصت شمر طریقهٔ رندی که این نشان | چون راه گنج بر همه کس آشکاره نیست | |||||
نگرفت در تو گریهٔ حافظ بهیچ رو | ||||||
حیران آن دلم که کم از سنگ خاره نیست |