دیوان حافظ/شاهدان گر دلبری زینسان کنند
۱۹۷ | شاهدان گر دلبری زینسان کنند | زاهدانرا رخنه در ایمان کنند | ۱۲۴ | |||
هر کجا آن شاخ نرگس بشکفد | گلرخانش دیده نرگسدان کنند | |||||
ای جوان سروقد گوئی ببر | پیش از آن کز قامتت چوگان کنند | |||||
عاشقان را بر سر خود حکم نیست | هر چه فرمان تو باشد آن کنند | |||||
پیش چشمم کمترست از قطرهٔ | این حکایتها که از طوفان کنند | |||||
یار ما چون گیرد آغاز سماع | قدسیان بر عرش دست افشان کنند | |||||
مردم چشمم بخون آغشته شد | در کجا این ظلم بر انسان کنند | |||||
خوش برآ با غصّه ای دل کاهل راز | عیش خوش در بوتهٔ هجران کنند | |||||
سر مکش حافظ ز آه نیم شب | ||||||
تا چو صبحت آینه رخشان کنند |