دیوان حافظ/چه بودی ار دل آن ماه مهربان بودی

۴۴۱  چه بودی ار دل آن ماه مهربان بودی که حال ما نه چنین بودی ار چنان بودی[۱]  ۴۴۲
  بگفتمی که چه ارزد نسیم طرّهٔ دوست گرم بهر سر موئی هزار جان بودی  
  برات خوشدلی ما چه کم شدی یا رب گرش نشان امان از بد زمان بودی  
  گرم زمانه سرافراز داشتیّ و عزیز سریر عزّتم آن خاک آستان بودی  
  ز پرده کاش برون آمدی چو قطرهٔ اشک که بر دو دیدهٔ ما حکم او روان بودی  
  اگر نه دایرهٔ عشق راه بربستی  
  چو نقطه حافظ سرگشته در میان بودی[۲]  


  1. در بسیاری از نسخ پارهٔ ابیات این غزل با غزل بعد با یکدیگر مخلوط و مکرّر شده است.
  2. نخ م و سودی: چون نقطه حافظ بیدل (مسکین) نه در میان بودی.